کنگره ملی ایرانیان

سپتامبر 3, 2009

کنگره ملی ایرانیان-
قبل از پرداختن به اصل موضوع لازم است دو مقدمه بیان شود.
مقدمه اول- در جریانات مبارزات استقلال طلبانه مردم هند، گاندی میگوید استقلال هند ممکن نخواهد بود مگر آنکه هندی ها خود مستقل گردند. بعبارت دیگر گاندی با تاکید بر نافرمانی مدنی، از مردم میخواهد که به عینه خود را تابع حکومت انگلیسیان ندانسته و رفتارشان را براین اساس تنظیم نمایند.
در جنبش سبز مردم ایران نیز شاهد رفتارهایی این چنین هستیم. پیشنهاد جمع آوری فطریه برای کمک به آسیب دیدگان وقایع اخیر، خروج نقدینگی از بانک ها و تبدیل ريال به ارزهای خارجی، نپرداختن صورتحساب خدمات شهری و امثال آن ها بر پایه چنین نگرشی شکل میگیرند و قطعا» در سست نمودن بنای دیکتاتوری موثر هستند. البته در پیشنهاد چنین اقداماتی باید به زمانبندی اقدام و اثربخشی آن توجه نمود و بیهوده ایده های مناسب را در زمان های نامناسب خرج ننمود. اینگونه اقدامات میتوانند حتی تا تشکیل مجلس و دولت(مخالف) به پیش روند.
مقدمه دوم- مکررا» مشاهده میگردد که پیشنهادات جالب و قابل تعمقی از سوی فعالان جنبش برای اجرا در سطح اینترنت طرح میگردند، اما متاسفانه به دلایل مختلف(مثلا» نقایص جزئی، هژمونی پیشنهاد دهنده، فقدان ساز و کار ایجاد اجماع عمومی و . . . ) ابتر میمانند. به نمونه هایی از این پیشنهادات در پاراگراف قبلی اشاره کردیم. ایجاد سازوکاری برای دستیابی به اجماع عمومی پیرامون آنها، در پیشبرد جنبش اثر قابل توجهی خواهد داشت.
مقدمه سوم- در جریان رشد و توسعه اینترنت خصوصا» در دهه 80 میلادی، قوانین حاکم بر اینترنت و نحوه حل معضلات آن از طریق اتاق های گفتگو و مباحثه میان صاحبنظران علاقمندی(هکرها به معنای واقعی و نه معنای ژورنالیستی) که در سرتاسر دنیا پراکنده بودند شکل میگرفتند. با پیدایش یک مشکل، یکی از این بنیان گذاران موضوع را طرح و در معرض اظهار نظر بقیه قرار میداد و چه بسیار پروتکل های اینترنتی که از این طریق ابداع و سپس تکوین یافتند. این اتاق های گفتگو، پارلمان اینترنت بودند.
اصل موضوع، پیشنهاد تشکیل کنگره ای ملی و مجازی از صاحبنظران حامی استقرار دموکراسی است. اهداف این کنگره را میتوان چنین برشمرد:
• توسعه و تحکیم رهبری جنبش با ایجاد محوریتی که ضمن بهره برداری از فضای مجازی، بدلیل حضور بخشی از بدنه آن در خارج از کشور، آسیب پذیری کمتری دارد.
• افزایش وحدت جنبش، وجود تشکیلاتی فراگیر در خارج از کشور که بتواند همه ایرانیان(از جمله اساتید پزشکی صاحب نام در جهان یا اساتید فعال در ناسا و دانشگاه های مختلف) را به خود جذب نماید، تاثیری قابل توجه در رفتار هوادارن داخلی جنبش سبز و اقشار بی تفاوت خواهد داشت. در این زمینه کنگره باید فردی را بعنوان وزیر یا کمیسر جذب هواداران انتخاب و برای ایجاد تشکیلات لازم معرفی نماید.
• فضای بحث، مذاکره و تصمیم گیری پیرامون مشکلات جنبش و اقدامات آتی و از جمله استراتژی های انتخابی.
• فضای بحث مذاکره و ارائه نقطه نظرات جریانات مختلف درون جنبش پیرامون آینده سیاسی کشور
• کنگره از طریق انتخاب و احاله ماموریت به برخی از اعضای خود، تقسیم کار نموده و بسیار موثرتر اقدامات بر علیه رژیم را سامان خواهد داد. برای مثال کنگره میتواند خانم شیرین عبادی را بعنوان وزیر یا کمیسر عالی خود در زمینه حقوق بشر تعیین و معرفی نماید. این امر ضمن تمرکز فعالیت ها، موجب اعطای قدرت سیاسی به نمایندگان کنگره در مواجه با دیگر کشورها خواهد شد. برای مثال کنگره میتواند با اعتراض به کشورهای طرف معامله با رژیم کودتا به ایشان یادآوری کند که بعنوان نماینده واقعی مردم ایران، موافق توافقات انجام گرفته با رژیم جمهوری اسلامی نبوده و پس از به قدرت رسیدن، کشورهای خاطی را با مجازاتهایی تنبیه خواهد نمود. با این روش کنگره بزودی دارای هیات دولتی متناسب با اهدافش خواهد بود.
• کنگره نماینده بین المللی جنبش سبز ایرانیان و سپس نماینده همه ایرانیان خواهد بود.
• کنگره میتواند با طرح درخواست های حداقلی، باب مذاکره با حاکمیت را باز نماید.
در حال حاضر، سایت بالاترین و سازوکار امتیازدهی مطالب آن تا حدودی به نقش چنین کنگره ای نزدیک شده است. تقریبا» مطلب و موضوعی پراهمیت نیست که در سطح جنبش طرح شود و در بالاترین منعکس نگردد. اعضا با انعکاس مبارزاتشان در سایت، همدیگر را برای همراهی تهییج مینمایند. در برخی موارد زمان و مکان تظاهرات خیابانی با پیشنهاد اعضا تعیین و تثبیت میشود.
کنگره ملی ایرانیان نیز سازوکاری مشابه خواهد داشت، با این تفاوت که:
• اعضای آن باید توسط خود اعضا و از میان صاحبنظران سیاسی، اجتماعی و علمی ایرانیان سراسر جهان انتخاب گردند.
• برخی از ماموریت های آن را میتوان چنین برشمرد:
o تجزیه و تحلیل شرایط جنبش و ایجاد اجماع پیرامون آن
o تعیین استراتژی ها و تاکتیک های جنبش
o تقسیم کار میان فعالان جنبش
o ایجاد وحدت میان جریانات مختلف سیاسی مخالف رژیم
o حمایت از آسیب دیدگان جنبش
o ایجاد هماهنگی میان گروه های مستقر در کشورهای مختلف
o و . . . .
برای شکل گیری کنگره لازم است تنی چند از فعالان شناخته شده در خارج از کشور(مانند گروهی که گفته میشود در پی ایجاد کانال ماهواره ای جنبش هستند؟) سایتی را بدین منظور ایجاد نموده و از بقیه برای عضویت(بعنوان نمایندگان ملت ایران) در آن دعوت نمایند. لیست مدعوین و شرایط عضویت و نحوه فعالیت باید از طریق مباحثه و اجماع اعضا شکل بگیرد.
پیروزی جنبش به باور ما از توانایی مان، ایجاد هر چه سریعتر سازوکار وحدت و اقدام و حل مشکل رهبری جنبش بستگی دارد. صبح نزدیک تر از آنست که فکر میکنیم، اگر بخواهیم.

سازماندهی یک جنبش اجتماعی- استراتژی – 4 –

سپتامبر 3, 2009

سازماندهی یک جنبش اجتماعی – استراتژی -4 –
در تحقیقی برای استراتژی بیش از 200 تعریف یافت شده بود و ما اینجا یکی از ساده ترین های آنها را برمیگزینیم:
«استراتژی انتخاب بهینه ترین و موثرترین روش برای دست یابی به هدف با توجه به منابع در اختیار و شرایط دورنی و بیرونی است.»
در اینجا مفاهیم بهینه ترین و موثرترین را میتوان مترادف کم هزینه ترین، سریعترین و یا حتی آسانترین در نظر گرفت. بدیهی است که دستیابی به اهداف را میتوان از طرق مختلف محقق ساخت اما در دنیای پرتلاطم و رقابتمند امروزین، برای حفظ و بقای سازمان نیازمند انتخاب بهترین ها هستیم والا نه تنها داشتن سهم از بازار یا انجام بدرستی مسئولیت ها بلکه هستی سازمانی با خطر اضمحلال مواجه خواهد بود. برای تشریح بهتر موضوع مثالهایی را مورد بررسی قرار میدهیم.
فرض کنید که شما تولیدکننده گوشی موبایل هستید و میخواهید وارد بازار ایران و افغانستان بشوید. تاکید شما بر آنچه که به بازار هر یک از این دو کشور عرضه میکنید و تبلیغاتی که پیرامون محصولاتتان در این دو کشور خواهید نمود باید با یکدیگر تفاوت داشته باشند. در ایران با مردمی که نسبتا» پولدارترند، جوان هستند و در مصرف به نوآوری گرایش دارند مواجه هستید. پس تاکید بر ارائه نسل های جدید گوشی و امکانات جدید آنها میتواند بر افزایش فروش تاثیر مثبت بیشتری داشته باشد. اما در مقابل در افغانستان، قشر عظیمی از مصرف کنندگان دارای توان مالی اندک هستند و باید بر ارزانی محصولات ارائه شده در آنجا تاکید نمود. این که برای ورود به یک بازار و توسعه سهم بازار از چه شیوه هایی استفاده نمائیم، استراتژی بازار ما خواهد بود. واضح است که انتخاب برعکس هر یک از این دو استراتژی به عدم موفقیت ما در بازار مربوطه منجر خواهد شد.
در مورد سازمانهای دولتی و غیرانتفاعی هم چنین است. برای مثال به استراتژی سازمان تربیت بدنی در زمینه ورزش توجه فرمائید. نگرش و استراتژی این سازمان سال هاست که فقط در زمینه قهرمان پروری متمرکز است. در واقع از آنجائیکه حاکمیت براساس یک تحلیل غلط تصور میکند، کسب مقام در مسابقات جهانی از یک سو مبین پیشرفت جامعه ایرانی و از سوی دیگر رضایتمندی جوانان است، بجای تمرکز و ارتقای ورزش همگانی بر تزریق ناقص بودجه در زمینه ورزش قهرمانی پرداخته است. به همین دلیل است که غالبا» قهرمانان ملی ما بدون موفقیت های آنچنانی بیش از همسانان شان در دیگر کشورها عضویت تیم های ملی را با خود یدک میکشند و معمولا» با یک آسیب دیدگی جدی یا شکست سرافکنانه مجبور به ترک صحنه هستند. در صورتیکه اگر استراتژی سازمان تربیت بدنی به درستی بر توسعه ورزش همگانی متمرکز شده بود، بجای تک ستاره ها ما همواره کهکشانی از ستاره ها را در دسترس داشتیم و رتبه های ورزشی مان همپایه با کشورهایی که حتی نصف ما جمعیت و ثروت ملی هم ندارند نمی بود.
در مورد جنبشهای سیاسی و اجتماعی هم استراتژی جنبش نقش کلیدی در کیفیت و زمان پیروزی دارد. اشتباه در انتخاب استراتژی میتواند به قیمت جان انسان ها و تلاشی جنبش منجر گردد. برای مثال به چند مورد از تجربیات سیاسی کشور میپردازیم:
• بنی صدر با تکیه بر حجم بالای آرای انتخاباتی خود، قدرت روحانیت مخالف و نفوذ ایشان در آیت الله خمینی را کمتر از واقعیت ارزیابی میکند و استراتژی خود را مقابله سرسختانه با روحانیت برمیگزیند. اشتباه در درک درست شرایط منجر به انتخاب استراتژی غلط و مالا» شکست میگردد.
• سازمان مجاهدین خلق نیز با درکی اشتباه از شرایط، استراتژی مقابله مسلحانه را برمیگزیند و بهترین بهانه را برای جناح های تندروی حاکمیت برای قتل عام هواداران در اختیار ایشان قرار میدهد.
• آیت الله منتظری در پی اعتراضات مکرر پیرامون جنایات رژیم در زندان ها از یک قدمی قدرت به حصر خانگی میرود. او اگر اندکی مدارا کرده بود، بزودی با مرگ خمینی، مالک الرقاب بی چون و چرای قدرت در کشور بود. اما چرا چنین کرد؟ آیا او اهداف و مسئولیت های شرعی را مقدم بر اهداف سیاسی میپنداشت یا برآورد اشتباه از شرایط منجر به خلع او از قائم مقامی رهبر گشت. امروز او از نظر سیاسی بظاهر شکست خورده است ولی از دیدگاه تعهدات شرعی و مسئولیت های انسانی قطعا» یک پیروز محسوب میگردد.
• در مقابل؛ استراتژی اصلاح طلبان در انتخابات دوره های هفتم و دهم ریاست جمهوری که بر تغییر شرایط و مقابله با طیف تمامیت خواه بود به جهت اقبال عمومی و حمایتی که مردم از ایشان کردند در زمره استراتژی های بدرستی انتخاب شده قرار میگیرند.
اما چگونه میتوان استراتژی درست را انتخاب نمود؟
در علم مدیریت روش های گوناگونی را برای این مهم تدوین نموده اند. ولی اغلب این روش ها در فضای اقتصادی و دنیای رقابتی کاربرد دارند. حتی کاربرد برخی روش ها برای سازمان های غیر رقابتی با محدودیتهایی مواجه است. شاید در حیطه جنبش های اجتماعی، روش توانایی ها، ضعف ها، فرصتها و تهدیدها(SWOT) کاربردی ترین روش در دسترس باشد. در این روش جنبش از دو منظر داخلی(توانایی ها و ضعفها) و خارجی(فرصتها و تهدیدها) ارزیابی شده و تعامل آن ها با یکدیگر بررسی میگردند. حاصل این تعامل، ابداع یا گزینش استراتژی ها خواهد بود.
همانگونه که ملاحظه میشود، شناخت درست و واقع بینانه شرایط داخلی و خارجی یکی از دو وجه این مهم است. اما در شناسایی توانایی ها، ضعف ها، فرصت ها و تهدیدها باید توجه داشت که تنها آن گروه از چهار خصیصه برای ما مهم هستند که در رابطه و موثر بر ماموریت و هدف جنبش باشند. شاید بتوان به سادگی فهرستی از توانایی ها و ضعف های(همینطور فرصتها و ضعفها) جنبش را به سرعت تنظیم نمود ولی باید توجه نمود که:
• اولا»، این فهرست در چارچوب و مرتبط با اهداف و ماموریت جنبش باشد.
• ثانیا»، چون این یک جنبش اجتماعی است، اجماع عمومی بر سر مفاهیم و تعاریف ارائه شده وجود داشته باشد و یا ایجاد گردد. برای مثال اگر میان مفهوم دموکراسی از دیدگاه مهندس موسوی و خانم شیرین عبادی تفاوت وجود دارد، بنابراین ممکن است از دید یکی از این بزرگواران پدیده ای تهدیدی برای دموکراسی باشد و از دید دیگری نه.
از دیدگاه ما توانایی های زیر را میتوان برای جنبش نام برد. اما تاکید داریم که این فهرست باید توسط اندیشمندان و فعالان جنبش حتک و اصلاح شده و زوایای آن برای دستیابی به اجماع عمومی مورد بحث واقع گردند.
• حمایت عمومی، تصور بر این است که اکثریت نسبی جمعیت کشور از رسا(اگر چه نه علنی) حمایت مینمایند.
• حمایت نخبگان، به اذعان خود رژیم اکثریت نخبگان و اقشار تحصیلکرده کشور، حامی رسا هستند.
• حمایت جوانان و دانشجویان، که خواهان تعیین آزادانه سرنوشت خود هستند.
• حمایت یکپارچه هم میهنان خارج از کشور
• حمایت برخی از مراجع دینی
• تسلط بر فضای مجازی(اینترنت)
• حمایت جمعی از صاحب منصبان قبلی و فعلی نظام از جنبش، مانند هاشمی رفسنجانی
در مورد ضعف ها میتوان چنین گفت:
• ضعف رهبری جنبش(در این مورد بزودی مقاله ای را تحت عنوان صلاحیت رهبری منتشر خواهیم کرد)
• فقدان سازماندهی
• تمایلات گروهی
• فقدان قدرت نظامی
• فقدان رسانه عمومی
فرصت ها را میتوان شامل:
• حمایت مردمی جهانی از جنبش سبز مردم ایران و مظلومیت ایرانیان
• افشای چهره جنایت کار رژیم در مظهر جهانیان
• رکود اقتصادی
• نادانی و ناتوانی احمدی نژاد و دولتش
• تصمیمات و اقدامات اشتباه و مکرر حاکمیت در مواجه با تظاهرکنندگان، زندانیان و سیاسیون
• معضل انرژی هسته ای
• وجود طیف واقع بین تر در میان اصول گرایان
• عدم جانبداری مراجع دینی مانند آیت الله سیستانی از حاکمیت
• بازگشایی قریب الوقوع دانشگاه ها
و اما تهدیدها:
• دستگیری سران جنبش
• افزایش دستگیری ها و خفقان بیشتر توسط حکومت
• مصالحه کشورهای غربی با حکومت بر سر انرژی هسته ای
• افزایش بهای نفت
شما نیز حتما» میتوانید بر لیست فوق بیافزایید. اکنون بعنوان نمونه، برخی از موارد فوق را در کنار هم بررسی نموده و استراتژی مناسب را تعیین میکنیم:
استراتژی نمونه پیشنهادی 1 –
• توانایی – حمایت یکپارچه هم میهنان خارج از کشور
• فرصت – حمایت مردمی جهانی از جنبش سبز مردم ایران و مظلومیت ایرانیان
• فرصت – افشای چهره جنایت کار رژیم در مظهر جهانیان
• تهدید – مصالحه کشورهای غربی با حکومت بر سر انرژی هسته ای
استراتژی پیشنهادی – هم میهنان خارج از کشور باید به کار تبلیغی در این زمینه بپردازند. تاکید باید بر این واقعیت باشد که رژیمی که به جوانان و هموطنان خودش رحم ننموده و آنها را در زندان ها و زیر انواع شکنجه، جنایتکارانه به قتل میرساند، صلاحیت دستیابی به انرژی هسته ای(و سلاح هسته ای) را ندارد. برای اطمینان از عدم دستیابی ایران به سلاح های هسته ای، باید در ایران حکومتی دموکراتیک مستقر گردد و در این راستا حکومت ایران باید برای رعایت حقوق بشر تحت فشار قرار گیرد. افکار عمومی کشورهای غربی باید برای مقابله با سازش حکومت ها با کودتاچیان تهییج گردند.
استراتژی نمونه پیشنهادی 2 –
• توانایی – حمایت نخبگان، به اذعان خود رژیم اکثریت نخبگان و اقشار تحصیلکرده کشور، حامی رسا هستند.
• توانایی – حمایت یکپارچه هم میهنان خارج از کشور
• توانایی – حمایت برخی از مراجع دینی
• ضعف ها – ضعف رهبری جنبش
• تهدیدها – دستگیری سران جنبش
استراتژی پیشنهادی – رهبری های مضاعف و جدیدی برای جنبش(خصوصا» در خارج از کشور) ایجاد گردد تا هم رهبری حاضر در کشور کمتر زیر فشار قرار گیرد و هم اگر حکومت آسیبی به ایشان وارد نمود، جنبش آسیب کمتری ببیند.

همانگونه که پیشتر اشاره شد، ارزیابی واقع بینانه و اجماع بر سر آن درانتخاب استراتژی ها و حمایت جنبش از آنها اهمیت زیادی دارد. برای مثال سکوتی که بر رفتار رهبران جنبش(موسوی و خاتمی) حاکم است شائبه مذاکره ایشان با سران جبهه مقابل را در ذهن ایجاد مینماید. البته مذاکره به خودی خود امری پسندیده و ضروری است و میتوان از تعامل میان برخی از توانایی ها(حمایت های مختلف از جنبش) و فرصت ها(ناتوانی و اشتباهات دولت و وجود طیف واقع گرا در میان اصول گرایان) به این استراتژی رسید. اما در شرایطی که فعالیت رهبران جنبش (اگر)فقط به این استراتژی محدود گردد، پاسخ به دو سوال حائز اهمیت خواهد بود:
1. آیا نقش و توانایی طیف واقع گرای اصولگرایان در تصحیح مسیر حاکمیت بیش از اندازه موثر در نظر گرفته نشده است؟
2. آیا همه فعالان جنبش در این زمینه به اجماع رسیده اند؟
اگر موضوع مذاکره در بالا درست باشد(که حتما» وجود دارد ولی شدت و سطح آن قابل بحث است)، در این صورت مضرات عدم اطلاع رسانی آن، در صورت شکست، آسیب های جدی به جایگاه رهبری و وحدت درون جنبش خواهد رساند.
در یک حرکت سیاسی بلوغ یافته، آحاد آن بر استراتژی ها و سیاست های جنبش اشراف داشته و هیچ موضوعی از دید اعضا مخفی نیست. در واقع همین سطح از آگاهی و اشراف اعضا بر جزئیات امور است که جنبش را در مقابل آفت های آن واکسینه مینماید و این یک ضرورت است.

در جریان جنبش حاضر غالبا» بر پرهیز از خشونت بعنوان استراتژی اصلی جنبش تاکید میگردد. دلیل عنوان شده از سوی طرفداران این انتخاب، تسلط حاکمیت بر امکانات نظامی و تفوق وی در این جبهه است. غالبا» ذکر میگردد که در صورت توسل جنبش به روش های قهرآمیز، این امر به بهانه ای برای سرکوب خشن تر توسط حاکمیت تبدیل خواهد شد. البته این استدلالی منطقی است اما برای گزینش استراتژی خشونت پرهیز، دلیلی جامع و کامل نیست.
پیشتر گفتیم که انتخاب استراتژی ها باید در چارچوب توانایی های سازمان و برای رسیدن به اهداف آن صورت پذیرد. تولید کننده موبایلی که اصولا» توانایی نوآوری ندارد، نباید محور استراتژی فروش و تبلیغات خود را بر نوآوری در محصولات قرار دهد.
گزینش استراتژی خشونت پرهیز ممکن است به کاهش یا حذف رفتار خشونت آمیز از سوی حاکمان منجر گردد اما آیا نهایتا» ما را بنحوی موثر به اهداف جنبش نزدیک خواهد کرد؟ اگر در عین بهره گیری از این استراتژی، توانایی بکارگیری تاکتیک های متناسب با آن را نداشته باشیم، این انتخاب را باید به چالش بیشتری کشید.
در نگاهی دیگر، اگر دستیابی به اهداف استراتژی های جزء و پیاده سازی تاکتیک ها در سایه استراتژی کلی خشونت پرهیز، ممکن تر است، میتوان بر آن تاکید نمود والا باید استراتژی های دیگر را ارزیابی کرد.

سازماندهی یک جنبش اجتماعی – 3 – ماموریت

آگوست 22, 2009

در علم مدیریت هر سازمانی را به داشتن بیانیه یا عبارت ماموریت ملزم میدانند. پائول فینلی در کتاب مدیریت استراتژیک، بیانیه ماموریت را شامل دلایل وجودی سازمان و نشان دهنده جهات کلی حرکت میداند. وی معتقد است که بیانیه ماموریت باید دارای پنج مشخصه باشد:
1. دلایل وجودی سازمان
2. اهداف استراتژیک، آنچه سازمان مایل است به آن دست یابد.
3. مسیر استراتژیک، آنچه که سازمان برای رسیدن به اهدافش بکار میبندد.
4. استانداردها، سیاست ها و هنجارهای رفتاری سازمان
5. ارزش ها، چگونه سازمان به سهامدارانش مرتبط میشود.
فارغ از مباحثاتی که ممکن است اصحاب علم مدیریت بر جامعیت و کامل بودن این تعریف داشته باشند، سطور فوق تلویحا» بر ضرورت تعریف و تثبیت هویت سازمانی تاکید دارند. سازمان هایی که بخواهند پس از درک دلایل وجودی حیات شان، در چارچوبی مشخص و بدون انحراف به مسیرهای سراب گونه و با رعایت بایدها و نبایدهای مورد توافق و اجماع همه عناصر تشکیل دهنده طی طریق نمایند، باید بر تهیه و تکوین بیانیه ماموریت اصرار ورزند. بدون آن و یا با ماموریتی الکن و نارسا، اجماع نظری حاصل نشده و منابع سازمانی هرز خواهند رفت.
اگر چه در بنگاه های اقتصادی، بخش بزرگی از نقصان بیانیه ماموریت ممکن است تحت الشعاع انگیزه های مالی کارکنان جبران گردد و بسیاری از سازمان های موجود نه براساس بیانیه ای مکتوب که بر طبق میثاقی نانوشته میان شرکاء و کارکنان فعالیت مینمایند، ولی با توسعه و رشد سازمان ها و افزایش پیچیدگی کنش های اقتصادی و بازار، فقدان ماموریت، خطر بزرگی برای حیات سازمان محسوب میشود.
در جنبش های اجتماعی این خطر بسیار جدی تر میگردد. قدرت جنبش های اجتماعی به کمیت و کیفیت حمایت های مردمی آنها بستگی دارد. اینچنین جنبش هایی برای کسب و تداوم حمایت ها در اولین قدم نیاز به تعریف شفاف دلایل وجودی خود دارند. مردمی که برای حمایت از جنبش و موفقیت آن در برخی موارد ناچار به بذل جان و آسایش خویش هستند، باید بتوانند دستیابی به آمال و آرزوهایشان را از طریق جنبش ممکن بیابند. ابهام در دیدگاه ها و اهداف جنبش اگر چه ممکن است در فضای مغشوش سیاسی و یا تحت فشار الویت بخشیدن به اهداف سلبی همچون به زیر کشیدن حاکمیت نامطلوب، مانع از پیوستن توده های وسیع مردم به جنبش نگردد، اما تاثیرات ناگوار خود را در تعمیق آن بجای خواهد گذاشت. این امر از طریق گسست و ریزش هواداران خود را نمایان خواهد ساخت. حتی در بسیاری از موارد، در فقدان بلوغ سیاسی لازم، جریانات سیاسی ای که از ذن خود یار جنبش شده اند، در جریان توسعه مبارزه و شفافیت یا دقیق تر شدن اهداف، نگرش های خود را در مقابل دیدگاه های جریان اصلی جنبش دیده و متعاقبا» از سوی یکی از طرفین دشمن قلمداد شده و سرکوب میشوند. مصداق این ادعا، تسویه های خونین در جریانات سیاسی پیش از انقلاب و از آنها عیان تر فرآیند 30 ساله جمهوری اسلامی است.
آقای علیرضا بهشتی مشاور ارشد آقای مهندس میرحسین موسوی از تدوین مرامنامه تشکیلات «راه سبز امید»(رسا) خبر داده است. به نظر میرسد که این مرامنامه همان بیانیه ماموریت به تعبیر ماست، لذا با تعریفی که فوقا» به آن پرداختیم، سعی میکنیم که از وجوه گوناگون به آن بپردازیم.
صراحت و شفافیت-
یکی از آفت های مدیریت در جمهوری اسلامی که امیدواریم بواسطه قرابت طیف موسوی با این مدیریت، دامنگیر جنبش سبز نگردد، تقسیم جامعه توسط روحانیون به دو گروه خواص و عوام است. از دیدگاه روحانیت شیعه و همراه با شکل گیری این طبقه، روحانی کسی است که با ترک تعلقات دنیوی تلاش دارد تا با یادگیری علوم دینی با نزدیکی به ذات احدیت در مسیر پیامبران و امامان معصوم به هدایت عامه بپردازد. او بواسطه وقف خود در راه خدا و آگاهی بر آنچه که عامه از آن بی بهره هستند، نسبت به بندگان عادی دارای برتری است. چنین است که اجتهاد و تقلید در فقه شیعه شکل میگیرد و نضج مییابد و روابط اجتماعی در ایران شیعی بر این مبنا تعریف و تقویت میشوند. تاریخ بعد از انقلاب هم از این فلسفه تبعیت میکند. مجلس خبرگانی که مهمترین تصمیم در مدیریت سیاسی کشور را اخذ مینماید، تنها از فقهای علوم دینی تشکیل میگردد و فقهای علوم دیگر از مهندسی، پزشکی، جامعه شناسی، اقتصاد و و . . . را در آن نیازی نیست که اینها نیز از منظر آگاهی بر صلاح بشریت در زمره عوام هستند.
تاریخ پس از انقلاب 1357 پر است از سخنرانی های امام خمینی که از دیدگاه مردم عادی سخنانی تکراری بوده اند ولی هر یک از این سخنرانی ها از منظر خواص که به جزئیات مسائل پشت پرده اشراف داشته اند، حاوی راه حل یک معضل جدی و یا حکمی در تعیین برنده یک نزاع بوده اند. بعبارت دیگر با دیدگاه فوق الاشاره طیف خواص شامل روحانیون و افراد خانواده که شامل تجار متول متدین و فرزندان غیرروحانی روحانیون هم بوده است، هرگز لزومی ندیده اند که مردم عادی(تو عوامش بخوان) در جزئیات پیچیده مسائل قرار گرفته و خدای ناکرده افشای این جزئیات توسط عناصر دشمن مورد سوء استفاده واقع شود. بنابراین همواره در حضور عامه، جامعه با دعوت به وحدت، نسبت به وجود دشمن هشدار داده شده است و به پیشرفت و شکوفایی در سایه جمهوری اسلامی مفتخر بوده است. اصولا» تئوری «فشار از پایین، چانه زنی از بالا» با چنین دیدگاهی توسط سعید حجاریان بنیان نهاده شد. هر از چندگاهی شنیده ایم که: «البته مردم ما نامحرم نیستند ولی بیان بعضی از مسائل باعث سوءاستفاده دشمن خواهد شد.»
در همین موضوع اخیر تجاوز به زندانیان سیاسی که توسط کروبی بیان شد، بنگرید که طیف واقع بین تر جناح اصول گرا از رسانه ای شدن آن عصبانی است و نه از اصل قضیه.
این پدیده که همواره در دو دهه اول انقلاب بر رفتار طبقه حاکمه از جمله آقایان موسوی و کروبی حاکم بوده است، در دوران اصلاحات مانع تداوم رابطه تنگاتنگ مردم با خاتمی و بهره گیری خاتمی از حمایت توده ای در حل معضلات و به عقب راندن کودتاچیان امروز بوده است. کسانی که این دیدگاه در زمینه نگرش سیاسی شان نهفته است، باور ندارند که آگاهی مردم از جزئیات امور، جامعه را نسبت به کژروی ها و آفتهای اجتماعی سترون مینماید و ضامن بسط و بقای دموکراسی است. ابهام و کلی گویی در مرامنامه و پرداختن به عبارات زیبا بجای صراحت در جزئیات ضروری، در بهترین حالت از جنبش بادکنکی بی هویت خواهد ساخت.
در جنبش های اجتماعی، آگاهی جامع و کامل مشارکت کنندگان در جنبش، ضرورتی حیاتی برای رشد و بقای آن است. تدوین روشن و صریح ماموریت جنبش، اولین قدم در این راه میتواند باشد.
اهداف بنیادین جنبش-
استقرار دموکراسی و تثبیت حکومتی مبتنی بر عدالت، نیازمند تاسیس و تثبیت نهادهای ضامن دموکراسی هم در عالم فیزیکی و هم در فرهنگ اجتماعی است. اجماع عموم بر سر حد و مرز آزادی، فرآیندی است که در چالشی زمانگیر واقع خواهد شد. جامعه دموکرات نهالی است که تنومند شدن آن نیازمند مراقبت و زمان است. نقش جنبش سبز مردم ایران برای استقرار دموکراسی و عقلانیت در کشور نباید با تسلط بر قدرت خاتمه یافته انگاشته گردد و مرامنامه باید به این مهم توجه داشته باشد. اگر مرامنامه اهداف بلند مدت را مدنظر قرار دهد، کمتر دستخوش تغییراتی که برای جنبش مضر هستند خواهد شد.
با توقف در خواسته های کوتاه مدت، اگر قرار بود چنین تشکیلاتی(که بصورت مجازی از پیش از انتخابات شکل گرفته بوده است) در مقاطع مختلف تحرک سیاسی آقای موسوی در قبل و بعد از انتخابات تا شرایط حاضر اقدام به تعیین ماموریت خود مینمود، احتمالا» براساس فرمایشات منتشر شده آقای موسوی هدف خود را چنین عنوان میکرد:
• قبل از انتخابات «دستیابی به کرسی ریاست جمهوری برای تغییر در مدیریت اجرایی و اصلاح امور»
• 23 خرداد 1388 «ابطال انتخابات و برگزاری مجدد و بی تقلب انتخابات»
• امروز «آزادی زندانیان سیاسی جریانات اخیر، جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم، نه یک کلمه بیش و استقرار بی تنازل قانون اساسی»
ظاهرا» ماموریت رسا در این مدت دچار تغییرات زیادی شده است. البته این اجتناب ناپذیر بوده است. شرایط سیاسی کشور و کنش ها و واکنش های طرفین و خصوصا» مردم اگر نه کاملا»، در وجه غالب، غیرقابل پیش بینی بوده است و تغییر عزم و هدف یک جریان سیاسی هم تحت تاثیر شرایط بیرونی ضروری است. اما دوستان تدوین کننده مرامنامه رسا باید به این مهم توجه نمایند که همانگونه که در بنگاه های اقتصادی تغییر ماموریت سازمان به سادگی میسر نبوده و هزینه بر است، در این جنبش اجتماعی هم مرامنامه باید با جامعیت اهداف اصلی را تعیین نماید و تغییر شرایط بیرونی همچون حذف سران جنبش، سقوط دولت، سرنگونی رژیم و . . . . منجر به تغییر آن نگردد. تغییراتی که در طی آن مهندس موسوی به دنبال استقرار بی تنازل قانون اساسی است و یا جمهوری خواهان سکولار در پی آنند، راه بلندی است که حتی با دستیابی بی رقیب به قدرت هم به نتیجه نرسیده و نیاز به ادامه تلاش ها دارد.
برخی از متخصصین مدیریت در برابر اولین عبارات پیشنهادی برای ماموریت، برای تشخیص بهتر ریشه های آن سوال چرا؟ را طرح مینمایند. با طرح این چراها، سازمانی که تولید کننده CD دیسک بوده است، ماموریت خود را نوآوری برای زندگی بهتر تعریف مینماید و بدین ترتیب افقی نو و بسیط برای فعالیت ها مقابل خود میگشاید.
اگر تدوین کنندگان مرامنامه رسا هدف آن را استقرار بی تنازل قانون اساسی قرار دهند، آنگاه پاسخ به اینکه چرا این هدف را دارند، یا ایشان را به لایه های زیرینتر مقاصد جنبش خواهد رساند که این لایه ها کمتر در اثر تغییر شرایط تغییر مینمایند و یا، شفافیت بیشتری برای هواداران در درک اهداف رسا بوجود خواهد آورد.
رسا چتری برای همه-
رسا عزم ملی ایرانیان است برای:
• بازیافتن آزادی
• برابری انسان ها
• استقرار عدالت
• توسعه و شکوفایی میهن
• بازیابی نقش سازنده ایرانیان در رشد فرهنگی و علمی جهانیان
• ابراز صلح جویی ایرانیان به جهانیان
و رسا متعلق است به همه ایرانیان، فارغ از دین و مذهب شان.
مرامنامه رسا باید به گونه ای تنظیم گردد که ضمن احترام و قبول واقعیت خط کشی های سیاسی، پذیرای همه برای ساختن ایران آینده باشد و به سال ها دشمن سازی و دشمن پنداری خاتمه دهد. حقوق اقلیت های دینی و اقوام مختلف را به منزله حقوق بخش از ایرانیان و در راستای اعمال حق حاکمیت ایشان بر سرزمین مادری شان ایران؛ محفوظ بدارد.
وحدت و همدلی با شعار و تذکر به حفظ آن ایجاد نخواهد شد. این امر نیازمند اقدامات عملی است. از 1357 تاکنون حاکمان ایران همواره بر وحدت تاکید داشته اند. اما وحدت آرمانی ایشان همیشه وحدتی حول دیدگاه ها و نظرات خودشان بوده است و هر آنکه کمترین خروجی نسبت به این دیدگاه ها داشته است، منافق و عامل بیگانه خوانده اند. تدوین کنندگان مرامنامه رسا باید همانگونه که به خواسته های اصلاح طلبان توجه مینمایند، دیدگاه های دیگر گروه های سیاسی از جمله اصول گرایان را هم مد نظر قرار دهند.
بخش قابل توجهی از فعالان امروزین جنبش، هوادارن جمهوری ای سکولار هستند. سکولاریسم از جهت دین گریزی این گروه مورد تاکید نیست بلکه با این تصور که در چارچوب حکومت دینی امکان استقرار دموکراسی وجود ندارد، مورد توجه است. اگر آقای موسوی بر جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیشتر و استقرار بی تنازل قانون اساسی همچنان تاکید دارند، برای حفظ این گروه از هوادارن جنبش باید مشخص نمایند که چگونه تحت این شرایط بسط دموکراسی را تضمین مینمایند و تلقی ایشان از دموکراسی چیست؟ خصوصا» با توجه به اینکه آقای مهندس موسوی عضو مجمع تشخیص مصلحت بوده اند و احتمالا» هنوز هم هستند، این جمهوری اسلامی موعود ایشان با کدامیک از صور جمهوری فعلی از سال 1357 تاکنون مشابهت بیشتری دارد و چه نقدی از دیدگاه ایشان بر گذشته جمهوری قابل قبول است؟
اگر تدوین کنندگان مرامنامه رسا به موضوعات فوق توجه نمایند، ریشه های جنبش را تقویت کرده اند. در اینصورت چه بسیار مخالفینی که به جمع هواداران خواهند پیوست و چه بسیار دگراندیشانی که نه امروز بی جهت همزاد پنداری خواهند کرد و نه فردا در پی سهم خواهی؛ دشمنی.
مرامنامه رسا باید میثاق وحدت ملی باشد.
در نوشتارهای بعدی به جزئیات دیگری از مرامنامه(بیانیه ماموریت) مانند استراتژی، ارزش ها، روش های سازماندهی، انتخاب تاکتیک ها و تشویق ها و تنبیه ها خواهیم پرداخت.

سازماندهی یک جنبش اجتماعی – 1

آگوست 17, 2009

سازماندهي يك جنبش اجتماعي، مقدمه-
در مجموعه‌اي از نوشتارها، خواهيم كوشيد تا باب مباحثاتي تئوريك پيرامون چگونگي مديريت يك جنبش اجتماعي و خصوصا» جنبش دموكراسي طلبي امروزين ايرانيان را باز نموده و اميدواريم از طريق كنكاشي كه متخصصين مديريت، اقتصاددانان، جامعه‌شناسان و ديگر صاحبان انديشه حول آن خواهند داشت ونقدي كه بر نظرات ما خواهند نوشت، ضمن تكوين ادبيات اين حوزه، وظيفه و سهم خود را در ساختن بناي ايران آزاد ادا نمائيم.
با توجه به اينكه هدف اصلي ما، ايفاي نقش در جنبش سبز ايرانيان است، طبيعي خواهد بود كه مثال‌ها، بررسي‌ها، برخورد با ديدگاه‌ها، ارزيابي شعارها و مطالعه تطبيقي عموما» در رابطه با اين جنبش انجام خواهد شد و در اين راستا چه بسا نظرات ديگران مورد انتقاد هم قرار گيرد. همين جا لازم به تذكر است كه اگر مثلا» از ديدگاه هاي آقاي بابك داد انتقاد نموديم، اين به منزله انتقاد از شخصيت وي نيست كه او هم اكنون نيز با به خطر انداختن زندگي خود و خانواده‌اش ثابت نموده است كه عاشقانه در زمره فرزندان نيك انديش و فداكار اين مرز و بوم است. يا اگر به رفتار و گفتار آقاي مهندس ميرحسين موسوي اعتراض نموديم، نافي شخصيت حق گراي او، شجاعت و فروتني وي نيستيم. بلكه به زعم خود تلاش مينمائيم تا به تصحيح ديدگاه ها ياري رسانيم. و نبايد فراموش كنيم كه در اين راه همه ما درحال يادگيري و تغییر هستيم.
در روزهاي اخير تاكيد بسياري بر پرهيز از انتقاد از موسوي و توصيه به وحدت و همدلي شده است. ما قطعا» شعار مرگ بر موسوي را مذمت نموده و از درك ضرورت طرح چنين شعارهايي و اهداف مدعيان آنها عاجز هستيم! اما وحدت و همدلي را حول اهداف سلبي مانند حذف رژيم حاضر ناپخته و بيماري تاريخي ايرانيان ميدانيم. ميگوئيم بيماري تاريخي به جهت تكرار مكرر آن در رفتارمان در سطوح مختلف از ملي گرفته تا گروهي. انقلاب 1357 كه هدف اصلي آن سلب رژيم پهلوي بود و امام خميني نه ازجهت ارائه الگويي روشن و آرماني براي اداره بهتر كشور كه از باب مخالفت ديرينه با رژيم و مقبوليت ديني، رهبري آن را برعهده گرفت و چه ضرباتي كه آزادگان اين كشور در راستاي تصريح و تشخيص ابعاد ايجابي آن تحمل ننمودند. در بعد گروهي هم بنگريد به سرنوشت احزاب و جريانات سياسي كشور كه انشعابات مكرر گويي جزء خصايص ذاتي آن ها است. اميد ما از طرح اين مباحث، رمزگشايي از عباراتي همچون وحدت و همدلي است. ما اميدواريم وحدت صوري بر سر اهداف سلبي را با كثرتي كه در راه رسيدن به اهداف ايجابي حداقلي يكپارچه عمل مينمايد، جايگزين سازيم.
به نظر ما نگاه سازماني(از ديدگاه علم مديريت) به جنبشهاي اجتماعي، اگرچه جامع و كامل نيست ولي، ميتواند مدلي مناسب براي درك و هدايت آنرا در اختيار قرار دهد.
سازماندهي يك جنبش اجتماعي، ضرورت-
بابك داد در يكي از آخرين وبلاگ هايش مجموعه اي از راه‌كارهاي اقتصادي براي مبارزه با رژيم را ارائه نموده است كه از آن جمله است خروج نقدينگي ها از بانكها و تبديل آنها به ارزهاي خارجي. پيشتر از آن محسن سازگارا هم اين ايده را مطرح نموده بود و پيشتر از وي همانگونه كه بابك داد ميگويد اين راه حل‌ها توسط اهالي اينترنت طرح شده بودند. ما هم تصورميكنيم كه اگر استراتژي جنبش مبارزه خشونت پرهيز است، تاكتيكهاي اقتصادي بسيار مؤثرتر و كم هزينه‌تر از تظاهرات خياباني رژيم را وادار به تسليم خواهند نمود. اما چرا اين راه حل‌هاي ساده و بي هزينه كه بعضا» داراي منافع مالي هم هستند مورد استقبال عامه و يكپارچه قرار نميگيرند؟!!
شيخ اصلاحات شجاعانه موضوع تجاوز به زندانيان را بصورت رسمي در سطح جامعه طرح مينمايد. اين موضوع پديده جديدي نيست و اگر كسي كبك گونه سر درون برف‌ها نكرده باشد از سال ها پيش از آن مطلع بوده است. چه بسا مسئولين حكومتي به مدد سيستم اطلاعاتي و بولتن هاي محرمانه و حداقل گزارش موضوعات مطرح در سطح اينترنت، بسيار پيشتر و بيشتر از اصلاح طلبان از موج جديد آن اطلاع يافته‌اند. اما اقدام كروبي نه به اميد واكنشي از سوي مسئولين(كه همه طبيعي بودن آن را از دهه 60 در زمان حيات خميني بعنوان يكي از اقدامات موجه ديني پذيرفته بودند)، بلكه كشيدن آن به سطح رسانه ها و بين المللي نمودن آن، براي وارد نمودن ضربه‌اي بر ژست دين مداري و حق گرايي رژيم بوده است. الحق هم اين تاكتيك به موقع و درست انتخاب شده بود. هياهو و فريادهاي بلندگوهاي سياهي، خود از درستي اين اقدام خبر ميدهند. كروبي به دستگيري و محاكمه تهديد ميشود. لاريجاني دستپاچه آن را تكذيب ميكند و اما با تاسف تنها كسي كه سخنان كروبي را تائيد مينمايد انصاري است. حتي موسوي خبر را با اگر درست باشد مورد اشاره قرار ميدهد و تنها به حمايت از شخصيت كروبي ميپردازد. اما در يك اقدام سازمان يافته، براي افزايش كارآيي، موضوع بايد توسط نهادها و اشخاص مختلف، بطور همزمان و در تائيد يكديگر مطرح و علني گردد. در اين صورت عوامل رژيم بجاي زير ضرب بردن كروبي نوعي و بهانه جويي براي حمله اي كه مدت هاست مترصد آن هستند تنها ميتوانند به دفاع و رفع اتهام بپردازند. موضوع كشته شدن ندا آقاي سلطان نمونه خوبي در اين زمينه است. درحاليكه هيچيك از رسانه‌هاي داخلي آنرا پوشش نداده بودند، پوشش يكپارچه و وسيع آن توسط رسانه‌هاي خارجي موجب اتخاذ موضع تدافعي و رفع اتهام از سوي حاكميت شد. ضعف روش اقدام اصلاح‌طلبان در اقدام كروبي هم ناشي از فقدان نگاه سازماني و ارزيابي اثربخشي و بازدهي آن از اين جنبه است.
آيت‌الله دستغيب از يك سو و نمايندگان ادوار مجلس از سوي ديگر خواستار اقدام نمايندگان مجلس خبرگان به وظايف قانوني خود وتلويحا» استيضاح رهبر شده اند. چرا همزمان بسياري از تشكل هاي اصلاح‌طلب ديگر اين خواسته را طرح ننموده اند؟ آيا اصولا» همه اردوگاه اصلاح طلبان آماده طرح شعار استيضاح و عزل رهبري هستند؟ درحاليكه موسوي بر حركت در چارچوب قانون اساسي تاكيد مكرر مينمايد، بابك داد و حشمت‌الله طبرزدي از سرنگوني رژيم سخن ميگويند. به زعم ما بدون آنكه بخواهيم بر صحت يا نادرستي هر يك از شعارها و تاكتيك هاي فوق تاملي داشته باشيم، اين تشتت ناشي از ضعف بنيان‌هاي تئوريك جنبش و فقدان سازماندهي است.
پنج شنبه گذشته، پس از گذشت دو ماه از تقلب بزرگ انتخاباتي(كودتا)، مهندس مير حسين موسوي به خانه اول اقدام بازميگردد. او و همفكرانش در نشست‌ها با گروه‌هاي مختلف و يا در مصاحبه هاي مطبوعاتي بترتيب راهكارهاي تشكيل NGOها، تشكيل حزب، تشكيل جبهه سياسي، صدور منشور سياسي و نهايتا» شبكه گسترده راه سبز اميد را كه احتمالا» همان ايده اوليه NGOها است، بعنوان روش مبارزاتي معرفي نموده‌اند. ما ضمن آنكه خود را متعهد به پيروي از تصميمات وي و اقدام براساس آنها ميدانيم، معتقديم؛ موضعگيري‌هاي موسوي و استيصال وي در تصميم‌گيري ناشي از ضعف در ارتباط وي با بدنه جنبش و فقدان سازمان لازم است.
دلايل فوق موجب تاكيد هرچه بيشتر ما بر ضرورت سازماندهي ونگاه سازماني به جنبش و رفتار و انتخاب هاي آن است. اما لازم به شفاف‌سازي اين گونه نگرش نيز ميباشد. از ديدگاه ما عملكرد سايت اينترنتي بالاترين و تعامل اعضاي آن در سازماندهي تظاهرات خياباني يا مجموعه وبلاگ نويسي در اينترنت يا ويدئوكليپ‌هاي محسن سازگارا خود نوعي سازمان هستند كه اتفاقا» موفقيت آنها در هدايت جنبش در خور تحسين است. ما معتقدیم با نگاه سازماني به جنبش وعوامل آن ميتوان اثربخشي و بازدهي اقدامات را صد چندان نمود.

جمهوری ایرانی، دموکراتیک سکولار

آگوست 10, 2009

درپي انتشار نظراتي در انتقاد از ديدگاه مهندس مير حسين موسوي در تاكيد بر «استقلال، آزداي، جمهوري اسلامي»، برخي نسبت به اين انتقادها اعتراض نمودند. در اين اعتراضات بيشترين تاكيد بر نامناسب بودن طرح اينگونه مسائل در اين برهه از زمان و با توجه به لزوم وحدت در جنبش سبز بوده است. نظر به اينكه ناشر يكي از اين مقالات(استقلال، آزادي، جمهوري ايراني) ما بوديم، لازم ديده شد توضيحاتي برآن افزوده شود كه اين خود مقاله‌اي مستقل را سبب گرديد.
جمهوری ایرانی، جمهوری دموکراتیک سکولار-
اگر درنيمه سال 1387 از فعالين سياسي باقيمانده از دوره پهلوي در مورد كيفيت فعاليت هاي سياسي و روحيه جوانان فعلي در مقايسه با دهه 40 و نيمه اول دهه 50 سوال مينموديد، قطعا» فعاليت‌هاي آن دوره را منسجم‌تر و با عزمي راسختر ميدانستند و جوانان فعلي را نسلي وازده كه نسبت به سرنوشت جامعه احساس مسئوليتي ننموده و غرق در مظاهر خوشي و بي تفاوتي نسبت به دنياي پيرامون است ميخواندند. و اين چه بسا قضاوتي واقع‌بينانه هم بود. اما چه شد كه در كمتر از يك سال همين نسل بي‌تفاوت با نثار جان خود واينگونه متعهدانه براي تغيير سرنوشت كشور و استقرار دموكراسي پا به ميدان ميگذارد؟
جوامع انساني موجوداتي هوشمند و داراي پيچيدگي‌هاي خاص خود هستند. هر جامعه بنا بر ويژگيهاي فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي خود از سطحي از پيچيدگي و رفتارهاي خاص تبعيت مينمايد. اين جوامع در سير تحول به سمت تعالي خود در مقاطعي از زمان برآیند تغييرات كمي بطئي را در قالب جهشي كيفي به نمايش ميگذارند. بعبارت ديگر تحولات اجتماعي، مانند ميوة درختان براي قابل مصرف شدن و به نتيجه رسيدن نياز به زمان و تحمل تغييرات جزئي در طي آن دارند. به شهادت تاريخ(نه بر تحليلي جامعه شناختي)، جامعه معاصر ايران در بازه‌هاي 30 ساله آمادگي جهش هاي كيفي در روابط و مناسبات اجتماعي پيدا ميكند. تمامي تحولات كلي كه در اشكال مختلف در حدود يكصد سال گذشته رخ داده اند، تقريبا» از اين قاعده پيروي نموده اند:
• سال 1299 كودتاي رضاشاه و تغيير خاندان سلطنتي
• سال 1332 نهضت دموكراسي خواهي مردم ايران تحت لواي ملي شدن صنعت نفت
• سال 1357 تغيير نظام حكومتي از سلطنت مشروطه به جمهوري اسلامي
• سال 1388 جنبش سبز
در پس هر يك از اين تغييرات با استقرار حاكمان جديد در اريكه قدرت، پاره‌اي رفرم هاي اجتماعي- اقتصادي به بخشي از خواست هاي عمومي پاسخ داده و طبقه يا گروه حاكمه به مدد حمايت اكثريت مردم(واقعي يا ظاهري) مناسبات و سازوكارلازم را براي بسط قدرت خود اعمال مينمايد. اگر اين سازوكار قابليت نوسازي و پاسخ به ضروريات تعالي گرايي جامعه را در خود مستتر نداشته باشد(همانگونه كه تاكنون نداشته است)، پس از مدتي مناسبات جاري و طبقه حاكمه سدي خواهند بود در برابر ميل گريزناپذير جامعه به تعالي و آنگاه خواهد بود كه نيازمندي هاي تغييراتي كيفي بايد در طي دوره‌اي(به باور ما 30 سال براساس شواهد تاريخي) يك به يك مجددا» مهيا شوند.
شوري كه امروز درجوانان اين مرز وبوم شاهدش هستيم،‌ نتيجه رسيدن به اين مرحله از تحول است. اين اتفاق با حداكثر چند سال تغيير قطعي است وگريزي از آن نيست.
اما شرايط پس از تحول چگونه است؟
پاسخ اين سوال بستگي به شرايط وتوازن قواي طرفين دعوي دارد. براي نزديك شدن به تشخيصي واقع‌بينانه از شرايط آتي، دو جريان را مورد بررسي قرار ميدهيم. خواست‌هاي رهبري جنبش فعلي(طيف مهندس موسوي) وكنش حاكميت در مقابل آن و شرايط نيروهاي انقلابي پس از بهمن 1357.
1- خواست‌هاي رهبري جنبش فعلي(طيف مهندس موسوي) وكنش حاكميت در مقابل آن
براساس اطلاعات و اخبار موجود، طيف حاكم به شدت دچار شكاف و تزلزل شده است و كليه اقدامات عجولانه و نابخردانه وي با پافشاري اصلاح‌طلبان به ضد خود تبديل ميشوند. اگرچه قبول شكست و پذيرش خواست مردم معقول ترين گزينه حاكميت براي تحمل كمترين خسارت است ولي با اقداماتي كه از جناح تندروي ايشان شاهد آن هستيم، علائمي دال بر عقب نشيني ديده نميشود. بعبارت ديگر اين جناح با اصرار و تداوم رفتار خشونت‌بار خود، راه بازگشت را هر روز سخت تر و سخت تر مينمايد. تداوم اين رويه، تنها راه حل تضاد پيش‌رو را از طريق روش هاي قهريه(از جانب یکی از دو طرف) ممكن خواهد ساخت كه البته با خسارات سنگين مالي و جاني براي كشور همراه خواهد بود و دستاوردهاي پس از آن چندان قابل پيش بيني نيست.
اما اگرحاكميت در مقابل خواست مردم تسليم شود، دستاوردهاي حاصله چه خواهند بود؟
لابد اولين اقدام توقف محاكمات و آزادي زندانيان سياسي و محاكمه صوري برخي از مسببين كشتارهاي اخير(مانند 18 تير 1378) بوده و اگر بخواهيم پيشتر رويم؛ عزل يا استعفاي احمدي‌نژاد(روش و يا مسائل حاشيه آن موضوع اين بحث نيست) و تكرار انتخابات رياست جمهوري. تا اينجاي قضيه در صورت وقوع، ظاهرا» خواسته‌هاي رهبري جنبش(طيف مهندس موسوي) برآورده شده است و براي ايشان ديگر بهانه اي براي ادامه مخالفت با حكومت و ادامه اعتراضات وجود نخواهد داشت. در انتخابات بعدي هم آقاي موسوي يا يكي از همفكران ايشان بعنوان رئيس جمهور انتخاب و بر مسند قدرت خواهند نشست. البته فرض شده است كه جناح واقع بين تر طيف اصول گرا بر اين طيف مسلط بوده و مقاومت گروه هاي تندرو ايشان را كنترل مينمايد ولي البته طبيعي است كه با قبول شكست از حداكثر توان خود براي مقابله قانوني با اصلاح طلبان بهره برداري خواهد كرد.
در اين شرايط راديكال ترين خواست رئيس جمهور اصلاح طلب ميتواند معطوف و محدود به حذف مسئوليت شوراي نگهبان در تشخيص صلاحيت كانديداهاي مجالس شوراي اسلامي و خبرگان گردد. اين روند از يك سو با مقاومت اصولگرايان مواجه بوده و از سوي ديگر كاهش طبيعي شور سياسي و مشاركت مردمي در جنبش سبز به دليل دستيابي نسبي به خواسته‌ها را درپي خواهد داشت.
اگر مقرر باشد كه براساس سنت تاریخ، با فروکش عزم ملی فعلی، تغييرات كيفي بعدي در حدود 30 سال ديگر در ايران رخ دهد، با توجه به استقبال عمومي از جنبش حاضر و هزينه پرداخت شده براي آن، این دستاورد متاسفانه بسیار اندک خواهد بود.
2- شرایط نيروهاي انقلابي پس از بهمن 1357
این شرایط را میتوان به شرح زیر لیست نمود:
• اکثریت سیاسیون و مردم با نیت سلبی حذف حکومت سلطنتی، رهبری امام خمینی را پذیرفته و بدون توجه یا آگاهی از اصول اعتقادات سیاسی ایشان از وی طرفداری و حمایت مینمودند.
• در گروه های فعال سیاسی به دلیل شرایط خفقان و الویت مبارزه با رژیم شاه، تاکید بر تکوین پایه های علمی عقاید، دیالوگ سیاسی و قوام تئوریک کمتر به چشم میخورد.
• خودمحوری و مطلق گرایی شخصیتی در گروه های سیاسی به شدت وجود داشت در نتیجه هر گروه فقط خود را منادی راستین حق طلبی میدانست.
• در اثر دو عامل فوق، سطح تبادل نظر میان گروه های سیاسی و تعاملات تاکتیکی بسیار نازل بود و حتی توصیه کنندگان به این اقدامات متهم به خیانت میشدند.
مجموعه این شرایط باعث شده بود که نیروهای سیاسی که واقعا» خواستار استقرار دموکراسی بودند و نهایتا» با جمهوری اسلامی ای که پس از کش و قوس های فراوان و از میان فراز ونشیب های گوناگون توسط امام خمینی به مردم عرضه شد، مخالف بودند، یا ندانند که این جمهوری خواست واقعی آنها نیست و از آن دفاع نمودند و یا در قالب گروه های کوچک سیاسی به مخالفت با آن پرداختند.
اگر در آن هنگام گروه ها و فعالین سیاسی با بلوغ کافی تئوریک، خواسته های خود را میدانستند و بر اهمیت اتحاد تاکتیکی حول حداقل های دموکراتیک و بدور از خودمحوری واقف میبودند، سرنوشت انقلاب 1357 چنین نبود. بخصوص آنکه نیروهای تشکیل دهنده جنبش سبز در واقع همان نیروهای سیاسی اصلی پیشبرنده در آن زمان هستند. اگر چنین اتحادی وجود میداشت، خمینی هم تابعی از آن میشد. آنچه که خمینی بعنوان جمهوری اسلامی عرضه نمود تافته ای از پیش بافته نبود. نسخه ای بود که تمامیت خواهان فعلی با همکاری اسلاف اصلاح طلبان امروز که سرمست از حمایت اکثریت توده های مردم برای دگراندیشان حقی قائل نبودند، برای این کشور پیچیدند.
بنگرید به جملات زیر از امام خمینی:
• در ایران اسلامی علما خودشان حکومت نخواهند کرد و فقط ناظر و هادی امور خواهند بود. خود من نیز هیچ مقام رهبری نخواهم داشت و از همان ابتدا به حجره تدریس خود در قم برخواهم گشت. – مصاحبه با خبرگزاری رویتر، نوفل لوشاتو، 5 آبان 1357
• در جمهوری اسلامی کمونیستها هم در بیان عقید خود آزاد خواهند بود. – مصاحبه با سازمان عفو بین الملل، نوفل لوشاتو، 10 نوامبر 1978
• در جمهوری اسلامی زنان در همه چیز حقوقی کاملاً مساوی با مردان خواهند بود. – مصاحبه با روزنامه گاردین، نوفل لوشاتو، 1 آبان 1357
• در حکومت اسلامی رادیو، تلوزیون، و مطبوعات مطلقاً آزاد خواهند بود و دولت حق نظارت بر آنها را نخواهد داشت. – مصاحبه با روزنامه پیزا سره، نوفل لوشاتو، 2 نوامبر 1978
• در منطق اینها آزادی یعنی به زندان کشیدن مخالفان، سانسور مطبوعات و اداره دستگاه های تبلیغاتی. در این منطق تمدن و ترقی یعنی تبعیت تمام شریان های مملکت از فر هنگ و اقتصاد و ارتش و دستگاه های قانونگذاری و قضایی و اجرایی از یک مرکز واحد. ما همه اینها را از بین خواهیم برد. – سخنرانی برای گروهی از دانشجویان ایرانی در اروپا، نوفل لوشاتو، 8 آبان 1357
• ما همه مظاهر تمدن را با آغوش باز قبول داریم. – سخنرانی برای گروهی از ایرانیان، نوفل لوشاتو، 19 مهر 1357
• برای همه اقلیت های مذهبی آزادی بطور کامل خواهد بود و هر کس خواهد توانست اظهار عقیده خودش را بکند. – کنفرانس مطبوعاتی، نوفل لوشاتو، 9 نوامبر 1978
• نه رغبت شخصی من و نه وضع مزاجی من اجازه نمی دهند که بعد از سقوط رژیم فعلی شخصاً نقشی در اداره امور مملکت داشته باشم. – مصاحبه با خبرگزاری اسوشیتد پرس، نوفل لوشاتو، 17 نوامبر 1975
• دولت اسلامی ما یک دولت دموکراتیک به معنی واقعی خواهد بود. من در داخل این حکومت هیچ فعالیتی برای خودم نخواهم داشت. – مصاحبه با تلوزیون NBC ، نوفل لوشاتو، 11 نوامبر 1978
• من نمی خواهم رهبر جمهوری اسلامی آینده باشم. نمی خواهم حکومت یا قدرت را بدست بگیرم. – مصاحبه با تلوزیون اتریش، نوفل لوشاتو، 16 نوامبر 1978
• در جمهوری اسلامی زن ها آزاد خواهند بود. در تحصیل هم آزاد خواهند بود. در کارهای دیگر هم آزاد خواهند بود. – مصاحبه با هفته نامه گاردین، نوفل لوشاتو16 نوامبر 1978
جملات فوق را خمینی برای فریب مردم نگفته بود، بلکه اعتقاد قلبی وی بود، اما آنگاه که تابعیت عامه از دیدگاه های وی دیده شد، انحصارطلبی ترجیح داد دیگران را نایده انگارد تا جایی که حتی به کرات در این 30 ساله تاریخ نیز قلب گردید. فجایعی که در زندان های جمهوری اسلامی رخ داده است اتفاقات تازه ای نیستند و از ابتدای انقلاب وجود داشته اند ولی چون فقط شامل حال دگراندیشان بود، از منظر هواداران جمهوری اسلامی کار حقی بود. بنگرید به جوابیه ای که به آیت الله منتظری در پاسخ به عبدالله نوری نسبت داده میشود.
کدامیک از مدعیان امروزی؛ شجاعت، صداقت و صراحت و دنیاگریزی این استوره مقاومت را داشتند؟
در 1357 اتحادی از جبهه ملی، نهضت آزادی، مذهبیون سکولار، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی(طیف چپ)، سازمان مجاهدین خلق ایران(که هنوز از انحرافات بعدی فاصله زیادی داشت)، حزب توده، سازمان چریک های فدایی خلق ایران و بسیاری دیگر میتوانست شکل بگیرد که بعنوان یک قدرت بزرگ سیاسی مانع تولد دیکتاتوری دیگری گردد. اما حاشا و کلا که حتی مذاکره میان حزب توده و سازمان فدائیان خلق ایران هم خیانت و وازدگی شمرده میشد تا چه رسد به تفاهم میان مسلمانان و مارکسیست ها! اصولا» سکولاریسم از دیدگاه مذهبیون آن روزها با امپریالیسم و صهیونیسم معادل فرض میشد.
و چنین بود که حکومت هر روز بر طبل حزب فقط حزب الله بیشتر کوبید و اندک اندک راه حذف اقلیت مخالف را به انحاء گوناگون پیش گرفت.
اصرار و عجله مهندس موسوی در تاکید بر جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم، نه یک کلمه بیش؛ از نظر ما ریشه در همان ذهنیت 30 سال پیش دارد. این تکرار شعار حزب فقط حزب الله است. این موسوی است که بر خط کشی میان خودی و غیرخودی تاکید دارد.
به باور ما شرایط حاضر میتواند تکراری از تاریخ باشد با این تفاوت که اکنون بخش قابل توجهی از جامعه ایرانی به این بلوغ فکری رسیده است که:
• هرکه عقاید سیاسی به غیر از عقاید من داشت، لزوما» عامل دشمن نیست.
• جهان از حالت دو قطبی خارج شده است و این در آشتی پذیری گروه های سیاسی با یکدیگر تاثیر قابل توجهی داشته است.
• استقرار یک دموکراسی سکولار در ایران، فضای مناسبتری را برای ابراز عقاید همه از جمله گروه های مذهبی فراهم خواهد کرد.
• منافع ملی بر تفوق گروهی ارجحیت دارد و گروه های سیاسی پیش و بیش از آنکه به دنبال ایرانی براساس عقاید خود باشند، به ایرانی سربلند و متعلق به همه می اندیشند.
به این دلایل ما معتقدیم که باید پیش از آنکه رهبری طیف موسوی رفتاری مشابه امام خمینی برای جنبش فعلی را رقم زند، با حفظ احترام به شایستگی ها و تلاش های ایشان برای پیشبرد دموکراسی و قبول رهبری ایشان؛ هواداران و معتقدین به تغییراتی ورای قانون اساسی موجود و حامی یک جمهوری دموکراتیک سکولار را در جبهه ای سیاسی متحد ساخت.
اجتماع گروه های سیاسی حول این جبهه:
• حداقل های مورد توافق اکثریت جریانات سیاسی را روشن خواهد ساخت.
• به توده های مردم، گزینه هایی موثرتر از پیشنهادات طیف رهبران فعلی جنبش را ارائه خواهد نمود.
• رهبران فعلی جنبش را به اتخاذ مواضع رادیکال تر تشویق خواهد نمود.
• بر قدرت رهبران فعلی جنبش در چانه زنی با حاکمیت خواهد افزود.
• پس از تغییرات، یک قدرت سیاسی قوی برای مقابله با انحرافات آماده است.
• این جبهه میتواند گزینه جایگزین رهبری فعلی در صورت تشدید فشارها در داخل کشور باشد.
• این جبهه میتواند گزینه جایگزین رهبری فعلی در شرایط ادامه بی عملی رهبری فعلی باشد.
• آشتی تاکتیکی درون حاکمیت به خاموشی جنبش سبز نخواهد انجامید.

استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی

آگوست 4, 2009

استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی
شعاری بود که روز پنج شنبه هشتم مرداد در چهلم شهدای پس از انتخابات، برخی از تظاهرکنندگان تهرانی سر داده بودند که بلافاصله توسط یکی از کانال های ماهواره ای مورد توجه و تاکید واقع شد و بزودی بر آن دقت بیشتری گردید. آیا تظاهرکنندگان تعمدی در انتخاب این شعار یا برنامه ریزیی برای طرح آن از پیش داشته اند یا نه؛ برما پوشیده است؟!
بدون شک واژه جمهوری ایرانی در مقابل جمهوری اسلامی بر طرفداری از حاکمیتی سکولار تاکید دارد. از این شعار و مقالات و تبادل نظرهایی که توسط فعالین جنبش در سطح رسانه های در دسترس منتشر میشوند، چنین به نظر میرسد که بخشی(از واژه اکثریت استفاده نمیکنیم چون اطمینان نداریم) از هواداران جنبش سبز با پیشینه ای که از جمهوری اسلامی در 30 سال گذشته دیده اند، با برقراری یا ادامه حکومت دینی موافق نیستند.
اما واکنش مهندس میرحسین موسوی نسبت به این شعار هم از نظر شکلی و هم از نظر محتوایی برای ما جای تعمق بسیار داشت.
سایت قلم نیوز در مطلبی تحت عنوان » موسوی: جنبش حق‌طلبانه مردم کوچکترین ارتباطی با خارج ندارد/ سرشت جنبش مردم، جنبه مسالمت‌آمیز دارد » چنین نوشته است:
قلم – میرحسین موسوی تاکید کرد: “شعار کلیدی مردم در راه سبزی که برگزیده‌اند، جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر» است.
مهندس میرحسین موسوی روز شنبه در گفت‌وگویی کوتاه با قلم‌نیوز، درباره شعارهای نهضت سبز در در اجتماعات اظهار کرد: شعارهایی مورد حمایت راه سبز میلیونی مردم است که فراتر از قانون اساسی جمهوری اسلامی نرود. خواسته مردم دفاع از جمهوریت نظام در کنار اسلامیت آن است و شعار جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد در بیان این جنبه از مطالبات آنان نقش راهبردی دارد. موسوی همچنین با تاکید بر ظرفیت‌های قانون اساسی افزود: ما به دنبال آزادی، عدالت و کرامت انسانی هستیم و اینها اهدافی هستند که تحققشان با اجماع و تاکید گسترده و تحول‌آفرین مردم بر چارچوب قانون اساسی و مطالبه‌شان برای اجرای کامل و دقیق آن امکان‌پذیر است. ما باید بدانیم برای آن که تغییر به سمت مطلوب صورت گیرد، اجماعی در مورد چنین چارچوبی جنبه سرنوشت ساز دارد و گرنه وارد یک دوران هرج و مرج خواهیم شد. وی درباره ماهیت مطالبات مردم افزود: سرشت جنبش مردم جنبه مسالمت‌آمیز دارد و متکی به خواست عمومی برای استیفای حقوقشان است که در انتخابات گذشته پایمال شده است. موسوی با اشاره به دروغ‌پراکنی‌های رسانه غیرملی و برخی افراد و تریبون‌ها تاکید کرد: به‌رغم ادعای مخالفان، این جنبش حق‌طلبانه و معنوی کوچکترین ارتباطی با خارج ندارد و کاملا داخلی است و ملت ما به خوبی نسبت به اهمیت این فاصله‌گذاری با بیگانگان آگاه است و بر اساس تجربیات دویست‌ساله خود نسبت به نیات اجانب با سوءظن برخورد می‌کند. وی همچنین افزود: در حرکت عظیمی که در سراسر جهان از سوی ایرانیان مقیم خارج در دفاع از مردم داخل کشور صورت گرفت، به طور محسوسی این فاصله‌گذاری نمایان بود و جا دارد از همه این هموطنان سپاس‌گزاری و تقدیر شود.
موسوی تاکید کرده است » جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر»، جای بسی خوشبختی است که ایشان در حرکت دموکراسی خواهانه مردم مسئولیتی برای خود احساس نموده اند و ضروری دیده اند که به سرعت و قاطعانه با موضعگیری صریح، جنبش را از انحراف مانع شده و رهنمود لازم را ارائه نمایند، اما ایکاش ایشان این مسئولیت را در تمامی عرصه های دیگر نهضت نیز برای خود قائل بودند نه آنکه ایده پردازی و مدیریت اجرایی توسط جوانان و مردم و سیاسیون خارج از کشور انجام گردد و ایشان تصور فرمایند که دیدگاه هایشان عین دیدگاه های آحاد فعالین جنبش است. ظاهرا» الگوی روش رهبری آقای موسوی در جنبش حاضر مشابه روش رهبری آیت الله خمینی در سال 57 است(به این روش و دیدگاه باز هم برخواهیم گشت). آقای خمینی هم در سال 1357 برنامه خاصی برای پیشبرد جنبش نداشت. این مردم بودند که بدون برنامه مشخصی با تداوم اعتراضات خیابانی، در کوچه و خیابان در خون می غلطیدند و در مقابل رژیم شاه می ایستادند و عاشقانه خمینی را مظهر عدالت خواهی و عقلانیت در حوزه مدیریت اجتماع میدانستند. بدیهی بود که پس از پیروزی، خمینی تابویی شد که هر آنچه گفت یا خواستند که بگوید وحی منزلی بود که باید بی چون و چرا اجرا میشد.
اما این تنها شباهت رفتاری میان خمینی و موسوی نیست. از دیدگاه مدیریت اجتماعی خمینی آرمانگرایی بود که تصور میکرد با پیاده سازی فقه اسلامی میتواند مدینه فاضله ای را بنیان نهد ولیکن در عمل ناچار شد دائما» در نظریات و دیدگاه های خود تغییراتی را ایجاد نماید. شاهد ما انتخاب و عزل و حذف مهمترین مسئولیت ها از میان همراهان وی است. بنگرید به:
• انتخاب بازرگان بعنوان نخست وزیر، مهمترین پست اجرایی و سپس حذف کینه توزانه وی و حتی جریان سیاسی وابسته به او
• آنچه بر سر آیت الله منتظری قائم مقام رهبری و منصوبین وی آمد.
• بنی صدر رئیس جمهور منتخب
• قطب زاده یار و همراه امام که مهمترین رسانه کشور به وی سپرده شد و بعدا» اعدام گردید.
• مباحثاتی که بر سر شیوه تهیه قانون اساسی و تصویب آن صورت گرفت.
• جریان تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام
• بازبینی قانون اساسی و افزودن لفظ مطلقه بر ولایت فقیه
• عزم به تغییر مجدد قانون اساسی برای حذف شرط مرجعیت از صفات ولی فقیه
• تناقض گویی در رابطه با رای مردم و قدرت ایشان چنانچه علیرغم ادعای «میزان رای مردم است» ، حداقل در سه نوبت به صراحت بر ارجحیت رای خود نسبت به آرای مردم تاکید نموده است.
چنین است که امروز هر دو سوی دعوا از سخنان خمینی براهین قوی در تایید ادعاهای خود ارائه مینمایند.
امام خمینی تصویر روشنی از آنچه میخواست نداشت و آقای موسوی هم تصویر روشنی از آنچه میخواهد، ندارد. چرا؟
موسوی(و همفکران وی) تاکنون چهار ابزار مختلف را بعنوان روش اقدام برای مبارزه سیاسی خود اعلام نموده اند. در ابتدا تشکیل حزب، کمی بعدتر تشکیل یک جبهه سیاسی، سپس با رد جبهه، بر تهیه یک منشور جامع التوافق تاکید نموده اند. بتازگی هم آقای بهشتی مشاور ایشان، جنبش را به ایجاد یک شبکه نوید داده اند. تعلل از چیست؟ شاید کنهه دیدگاه های موسوی خود، این امر را برای ما روشن سازند.
قلم نیوز میگوید: موسوی همچنین با تاکید بر ظرفیت‌های قانون اساسی افزود: ما به دنبال آزادی، عدالت و کرامت انسانی هستیم و اینها اهدافی هستند که تحققشان با اجماع و تاکید گسترده و تحول‌آفرین مردم بر چارچوب قانون اساسی و مطالبه‌شان برای اجرای کامل و دقیق آن امکان‌پذیر است. ما باید بدانیم برای آن که تغییر به سمت مطلوب صورت گیرد، اجماعی در مورد چنین چارچوبی جنبه سرنوشت ساز دارد و گرنه وارد یک دوران هرج و مرج خواهیم شد.
اگر آقای موسوی بر قانون اساسی فعلی تاکید دارد باید گفت که ظاهرا» چندان با آن آشنایی ندارد. حد و حدود قدرت مطلقه ولی فقیه را نمیداند. ولی ای که
• اعضای شورای نگهبان را برمیگزیند.
• انتخاب ریاست قوه قضائیه با وی است.
• قوای انتظامی و نظامی تحت فرماندهی اختصاصی ایشان هستند.
• اعضای شورای تشخیص مصلحت نظام را تعیین مینماید.
• ریاست جمهوری منتخب مردم با حکم وی تنفیذ میشود.
• رای او در انتخاب نه تنها وزرا بلکه همکاران دیگر رئیس جمهور لازم الاتباع است.
• صلاحیت کاندیداهای نمایندگی در مجالس خبرگان و شورای اسلامی توسط فقهای شورای نگهبان منتخب وی تعیین میشود.
آقای موسوی؛ این قانون اساسی، قانون اساسی حکومت اسلامی است و وجه جمهوریت تنها بواسطه رودربایستی رهبری انقلاب و مردم در سال 1357 و وجه جهانی انقلاب به آن چسبانده شد. بی دلیل نبود که آقای خاتمی گفته بود با این شرایط رئیس جمهوری یک تدارکاتچی بیشتر نخواهد بود.
شاید آقای موسوی معتقد باشد که قانون اساسی فعلی قانون خوب و کاملی است فقط باید در دست نااهلان نیافتد(آنگونه که امروز افتاده است). اولا» قانونی جامع و کامل است که هیچگاه هیچ گروه و دسته ای نتوانند آنرا مصادره به مطلوب خویش نمایند و از آن به نفع خود سوء استفاده نمایند. ثانیا» به فرض صحت این ادعا و حل مناقشه به نفع جبهه مردم، چه تضمینی وجود دارد که پنج یا ده سال دیگر باز این بازی تکرار نشود و مجددا» خون جوانان این ملت بر زمین نریزد.
اما اگر آقای موسوی به قانون اساسی فعلی با ایجاد اصلاحاتی معتقد است، ضروری است که این اصلاحات و نقطه نظرات ایشان برای طرفدارانشان روشن گردد. شاید گروهی جمهوری اسلامی فعلی را بر جمهوری مورد نظر آقای موسوی ترجیح دادند. شاید نداها، سهراب ها و ده ها جوان رشید دیگر این ملت نخواستند که بیش از این جان خود را برای آنچه که به آن اعتقاد ندارند مایه بگذارند. یا شاید این جمهوری اسلامی مورد نظر ایشان، آنچنان دموکراسی ای را ایجاد نماید که نه تنها هواداران امروزی بلکه حتی طیفی از اصولگرایان را هم با جنبش همراه سازد. آقای موسوی در تبلیغات انتخاباتی خود تاکید نموده بودند که یک اصول گرای اصلاح طلب هستند. اکنون که میرود تا این جنبش بیش از پیش تعمیق یابد و به سرانجام رساندن آن نیازمند هزینه بیشتر است(آنچنان که خود مهندس موسوی هم تاکید دارد)، لازم است ایشان اصولی را که به آن معتقدند روشن سازند تا پایه های جنبش قوام بیشتری یابد. پاسخ به برخی سوالات برای درک بهتری از جمهوری اسلامی مورد نظر ایشان ضروری است. مثلا» در این جمهوری:
• ولایت فقیه چگونه تعیین میشود و دارای چه اختیاراتی است؟
• شورای نگهبان قانون اساسی داریم یا نه و اعضای آن چگونه انتخاب خواهند شد و دارای چه اختیاراتی هستند؟
• سازوکار حاکم بر مدیریت قوه قضائیه چگونه است؟
• آیا در این جمهوری هم جوانان مسلمان زاده ای که به علت عدم اعتقاد، ترک نماز مینمایند، مانند سال 1367 محکوم به اعدام هستند؟
• آیا در این جمهوری هم دختران باکره را در شب پیش از اعدام به عقد پاسداران درخواهند آورد؟
• .. ……………
البته حتما» گروهی خواهند گفت که موسوی هم با این قانون اساسی موافق نیست و خواهان تغییر آن است اما، در شرایط حاضر نمیتواند علنا» چنین چیزی را بیان کند. از دیدگاه ما هم این دلیل قابل قبول است ولی برای پیشبرد صادقانه و واقع بینانه جنبش و احتراز از عواقب سوء بعدی، ضروری است که آقای موسوی و هم اندیشان ایشان(طیف رهبری جنبش سبز) از طریق همفکران خارج از کشور(مثلا» آقای فاتح) دیدگاه های خود را تئوریزه و شفاف سازند.
قطعا» گروهی بر ما خورده خواهند گرفت که طرح چنین مباحثی در این مقطع از جنبش به صلاح نبوده و تنها به تضعیف اتحاد ما و تقویت گروه حاکم منجر خواهد شد حتی شاید به مزدوری حاکمیت متهم شویم. اما تجربه انقلاب 1357 و شواهد موجود ما را بر افتتاح چنین مباحثی مصر ساخته است.
پیش از انقلاب 1357، طرح هرگونه سوالی پیرامون دیدگاه های عملی امام خمینی در رابطه با نحوه اداره آینده کشور، انحراف از هدف اصلی که همانا شکست رژیم شاه بود، خوانده میشد و پاسخ به آن به بعد از پیروزی احاله میگشت. خود خمینی هم که دائما» آینده خود را پرداختن به حوزه و طلبگی عنوان مینمود. بر همین اساس هم با پیروزی انقلاب، زمام امور را به دست سیاستمداران(بازرگان) داد. قبل از پیروزی همه سیاسیون از جبهه ملی گرفته تا مجاهدین خلق و چپگراها خود را موظف به حمایت از خمینی میدانستند. اما پس از پیروزی، شعار جدیدی از سوی حاکمان جدید متولد شد. حزب فقط حزب الله. در حالیکه گروه های مسلحی همچون چریک های فدائی خلق و سازمان مجاهدین خلق در مقاومت مسلحانه 21 بهمن و درهم کوبیدن بقایای رژیم شاه، نقش قابل توجهی داشتند، با قلب موضوع، این نقش به چمران و مجاهدین انقلاب اسلامی نسبت داده شد. درست همانگونه که ابتکار آیت الله منتظری در انتخاب آخرین جمعه ماه رمضان بعنوان روز قدس، بعدها پیشنهاد تاریخی امام خمینی خوانده شد و وی نیز هرگز به این دروغ تاریخی اعتراض نکرد.
بدینترتیب دایره مالکین انقلاب محدود به اکثریت 98درصدی مردم شد و اقلیتی که اتفاقا» از منظر فعالیت سیاسی بیش از نسبت عددی بودند، نادیده گرفته شدند و سپس مطرود و بعدها قلع و قمع. اما داستان به اینجا ختم نشد و این دایره مالکین در هر فرازی تنگ تر و تنگ تر شد و البته در هر نوبت اقلیت به بدترین شیوه ممکن سرکوب گردید. تا جایی که امروز آن دایره اکثریت دیروز تبدیل دایره اقلیتی که مدعی اکثریت است شده و همچنان اصرار بر سرکوب اکثریتی که اقلیت مینامد دارد. با ادامه این روند بزودی شاهد سرکوب اصولگرایانی مانند احمد توکلی، علی لاریجانی، محسن رضایی، علی مطهری و همفکرانشان توسط یاران اصولگراتر خواهیم بود.
ما از تکرار این وقایع در سایه جمهوری اسلامی آقای موسوی میترسیم و خواهان آنیم که دیدگاه های ایشان روشنتر شود، چرا که رگه هایی از همان نوع نگرش را همچنان شاهدیم.
اولا» آقای موسوی به اندازه مسئولیت نخست وزیر، در شکل گیری وقایع و تصمیمات جمهوری اسلامی تا سال 1368 نقش داشته اند و اگر تغییری در دیدگاه هایشان رخ داده است، ما از آن بی اطلاعیم.
ثانیا» فرازهایی از رفتار و گفتار ایشان و همفکرانشان، شائبه هایی را بوجود آورده است. چرا؟
• متنی که توسط قلم نیوز(ارگان رسمی نظرات ایشان) بعنوان گفتگو منتشر شده است، به گواهی تیتر آن ظاهرا» در رد یکی از اتهامات دادگاه اخیر مبنی بر ارتباط جنبش با کشورهای خارجی است. درصورتیکه اصل موضوع، رد شعار استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی است و نه چیز دیگر. اصولا» اگر هدف رد اتهام دادستان بود چرا به اتهامات دیگر پرداخته نشده است؟ اما چرا قلم نیوز برخلاف صداقت ژورنالیستی، تیتر موضوع را چنین انتخاب کرده است؟
• آقای موسوی در قسمتی از بیانات خود، تهدید میکنند که عدم اجماع(توافق بر قانون اساسی و جمهوری اسلامی) ما را وارد دوران هرج و مرج خواهد کرد. ایشان نه تنها دیدگاه های خود را در ابهام نگاه میدارند بلکه هر گونه انحراف از نظراتشان را به بهانه هرج و مرج ممنوع میدارند.
• براساس شنیده ها در برخی از میتینگ های خارج از کشور، رفتار اقلیتی از مرتبطین با جریانات سیاسی نزدیک به ایشان کاملا» انحصارگرایانه و تداعی کننده شعار حزب فقط حزب الله است.
• آقای موسوی در انتهای گفتگویشان فرموده اند که: به‌رغم ادعای مخالفان، این جنبش حق‌طلبانه و معنوی کوچکترین ارتباطی با خارج ندارد و کاملا داخلی است و ملت ما به خوبی نسبت به اهمیت این فاصله‌گذاری با بیگانگان آگاه است و بر اساس تجربیات دویست‌ساله خود نسبت به نیات اجانب با سوءظن برخورد می‌کند. وی همچنین افزود: در حرکت عظیمی که در سراسر جهان از سوی ایرانیان مقیم خارج در دفاع از مردم داخل کشور صورت گرفت، به طور محسوسی این فاصله‌گذاری نمایان بود و جا دارد از همه این هموطنان سپاس‌گزاری و تقدیر شود.
منظور ایشان از این فاصله گذاری چیست؟ آیا مثلا» آمریکائی ها یا انگلیسی ها میخواستند همراه با ایرانیان در تظاهرات شرکت کنند و ایرانیان جلوی ایشان را گرفتند یا اشاره ایشان به گروه هایی چون سلطنت طلبان یا مجاهدین خلق و یا حتی هوادارن جمهوری دموکراتیک است. آنهایی که در این سی سال با پوست و خون خود، ظلم و بیداد جمهوری اسلامی را تحمل نموده و لحظه ای از مبارزه با بیداد این حاکمان نابخرد خستگی احساس ننموده اند و ترجیح بر سکوت و تقیه و پستی دولتی نداشته اند، بخوبی میدانند که بازگشت سلطنت به ایران رویایی دون کیشوت مابانه بیش نیست. همین گونه است خیالات خام سران مجاهدین خلق. اما چه باک که سلطنت طلب را ایرانی بدانیم و از حق او برای داشتن اعتقادات سیاسی مخالف ما حمایت نمائیم. کدام ایرانی تشنه دموکراسی است که امروز از دیدن صحنه های حمله پلیس عراق به اردوگاه اشرف و کشته شدن فرزندان آواره و به غربت نشسته این مرز و بوم، برآشفته نشود؟ آوارگی که ناشی از بیخردی سیاسی هر دو سوی جریان و در یک کلام عدم بلوغ فکری همه ما بود. امروز همه به جز جانیان(چه چپ، چه راست، چه سبز، چه اصولگرا) فرزندان این ملتند و حق دارند سربازان لشکر آزادی باشند. آنانی که منکر این واقعیتند یا عظمت و بزرگی ملت ایران را نمی شناسند و شرایط تاریخی امروز را درک نکرده اند یا همچنان در فضای حزب فقط حزب الله می اندیشند.
اکنون که آقای موسوی بر جمهوری اسلامی و حرکت در چارچوب قانون اساسی تاکیدی مجدد نموده اند، لازم است از طریق مرتبطین حاضر در خارج از ایران، مواضع و دیدگاه های جمهوری اسلامی موعود خود را روشن سازند. آیا این جمهوری حضور دیدگاه هایی همچون شیرین عبادی، محسن سازگارا، اکبر گنجی یا محسن مخملباف با دیدگاه های رادیکال اخیرا» بیان شده اش را تحمل دارد یا اینان همچنان پس از پیروزی جنبش باید در فکر ماوا و منزلی برای خود در غرب باشند؟
آیا همچنان حکومت سلطنت طلب را یک برانداز و کافر خواهد پنداشت؟ آیا همچنان فیل ما از مورچه ای خواهد ترسید؟
مجاهدین خلق همچنان محارب و خائن باقی خواهند ماند یا مام میهن به هواداران آزاد اندیش ایشان که سال ها پیش از ما و شما بر ظلم این حکومت با خون همرزمان خود شهادت دادند، خوش آمد خواهد گفت.
در یک کلام، ما ایرانی میخواهیم متعلق به همه ایرانیان. ما جایگاه به حق خود را در رشد و توسعه جهان خواستاریم.
ندای جوان – 12 مرداد 1388

Hello world!

آگوست 4, 2009

Welcome to WordPress.com. This is your first post. Edit or delete it and start blogging!