استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی

استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی
شعاری بود که روز پنج شنبه هشتم مرداد در چهلم شهدای پس از انتخابات، برخی از تظاهرکنندگان تهرانی سر داده بودند که بلافاصله توسط یکی از کانال های ماهواره ای مورد توجه و تاکید واقع شد و بزودی بر آن دقت بیشتری گردید. آیا تظاهرکنندگان تعمدی در انتخاب این شعار یا برنامه ریزیی برای طرح آن از پیش داشته اند یا نه؛ برما پوشیده است؟!
بدون شک واژه جمهوری ایرانی در مقابل جمهوری اسلامی بر طرفداری از حاکمیتی سکولار تاکید دارد. از این شعار و مقالات و تبادل نظرهایی که توسط فعالین جنبش در سطح رسانه های در دسترس منتشر میشوند، چنین به نظر میرسد که بخشی(از واژه اکثریت استفاده نمیکنیم چون اطمینان نداریم) از هواداران جنبش سبز با پیشینه ای که از جمهوری اسلامی در 30 سال گذشته دیده اند، با برقراری یا ادامه حکومت دینی موافق نیستند.
اما واکنش مهندس میرحسین موسوی نسبت به این شعار هم از نظر شکلی و هم از نظر محتوایی برای ما جای تعمق بسیار داشت.
سایت قلم نیوز در مطلبی تحت عنوان » موسوی: جنبش حق‌طلبانه مردم کوچکترین ارتباطی با خارج ندارد/ سرشت جنبش مردم، جنبه مسالمت‌آمیز دارد » چنین نوشته است:
قلم – میرحسین موسوی تاکید کرد: “شعار کلیدی مردم در راه سبزی که برگزیده‌اند، جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر» است.
مهندس میرحسین موسوی روز شنبه در گفت‌وگویی کوتاه با قلم‌نیوز، درباره شعارهای نهضت سبز در در اجتماعات اظهار کرد: شعارهایی مورد حمایت راه سبز میلیونی مردم است که فراتر از قانون اساسی جمهوری اسلامی نرود. خواسته مردم دفاع از جمهوریت نظام در کنار اسلامیت آن است و شعار جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد در بیان این جنبه از مطالبات آنان نقش راهبردی دارد. موسوی همچنین با تاکید بر ظرفیت‌های قانون اساسی افزود: ما به دنبال آزادی، عدالت و کرامت انسانی هستیم و اینها اهدافی هستند که تحققشان با اجماع و تاکید گسترده و تحول‌آفرین مردم بر چارچوب قانون اساسی و مطالبه‌شان برای اجرای کامل و دقیق آن امکان‌پذیر است. ما باید بدانیم برای آن که تغییر به سمت مطلوب صورت گیرد، اجماعی در مورد چنین چارچوبی جنبه سرنوشت ساز دارد و گرنه وارد یک دوران هرج و مرج خواهیم شد. وی درباره ماهیت مطالبات مردم افزود: سرشت جنبش مردم جنبه مسالمت‌آمیز دارد و متکی به خواست عمومی برای استیفای حقوقشان است که در انتخابات گذشته پایمال شده است. موسوی با اشاره به دروغ‌پراکنی‌های رسانه غیرملی و برخی افراد و تریبون‌ها تاکید کرد: به‌رغم ادعای مخالفان، این جنبش حق‌طلبانه و معنوی کوچکترین ارتباطی با خارج ندارد و کاملا داخلی است و ملت ما به خوبی نسبت به اهمیت این فاصله‌گذاری با بیگانگان آگاه است و بر اساس تجربیات دویست‌ساله خود نسبت به نیات اجانب با سوءظن برخورد می‌کند. وی همچنین افزود: در حرکت عظیمی که در سراسر جهان از سوی ایرانیان مقیم خارج در دفاع از مردم داخل کشور صورت گرفت، به طور محسوسی این فاصله‌گذاری نمایان بود و جا دارد از همه این هموطنان سپاس‌گزاری و تقدیر شود.
موسوی تاکید کرده است » جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر»، جای بسی خوشبختی است که ایشان در حرکت دموکراسی خواهانه مردم مسئولیتی برای خود احساس نموده اند و ضروری دیده اند که به سرعت و قاطعانه با موضعگیری صریح، جنبش را از انحراف مانع شده و رهنمود لازم را ارائه نمایند، اما ایکاش ایشان این مسئولیت را در تمامی عرصه های دیگر نهضت نیز برای خود قائل بودند نه آنکه ایده پردازی و مدیریت اجرایی توسط جوانان و مردم و سیاسیون خارج از کشور انجام گردد و ایشان تصور فرمایند که دیدگاه هایشان عین دیدگاه های آحاد فعالین جنبش است. ظاهرا» الگوی روش رهبری آقای موسوی در جنبش حاضر مشابه روش رهبری آیت الله خمینی در سال 57 است(به این روش و دیدگاه باز هم برخواهیم گشت). آقای خمینی هم در سال 1357 برنامه خاصی برای پیشبرد جنبش نداشت. این مردم بودند که بدون برنامه مشخصی با تداوم اعتراضات خیابانی، در کوچه و خیابان در خون می غلطیدند و در مقابل رژیم شاه می ایستادند و عاشقانه خمینی را مظهر عدالت خواهی و عقلانیت در حوزه مدیریت اجتماع میدانستند. بدیهی بود که پس از پیروزی، خمینی تابویی شد که هر آنچه گفت یا خواستند که بگوید وحی منزلی بود که باید بی چون و چرا اجرا میشد.
اما این تنها شباهت رفتاری میان خمینی و موسوی نیست. از دیدگاه مدیریت اجتماعی خمینی آرمانگرایی بود که تصور میکرد با پیاده سازی فقه اسلامی میتواند مدینه فاضله ای را بنیان نهد ولیکن در عمل ناچار شد دائما» در نظریات و دیدگاه های خود تغییراتی را ایجاد نماید. شاهد ما انتخاب و عزل و حذف مهمترین مسئولیت ها از میان همراهان وی است. بنگرید به:
• انتخاب بازرگان بعنوان نخست وزیر، مهمترین پست اجرایی و سپس حذف کینه توزانه وی و حتی جریان سیاسی وابسته به او
• آنچه بر سر آیت الله منتظری قائم مقام رهبری و منصوبین وی آمد.
• بنی صدر رئیس جمهور منتخب
• قطب زاده یار و همراه امام که مهمترین رسانه کشور به وی سپرده شد و بعدا» اعدام گردید.
• مباحثاتی که بر سر شیوه تهیه قانون اساسی و تصویب آن صورت گرفت.
• جریان تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام
• بازبینی قانون اساسی و افزودن لفظ مطلقه بر ولایت فقیه
• عزم به تغییر مجدد قانون اساسی برای حذف شرط مرجعیت از صفات ولی فقیه
• تناقض گویی در رابطه با رای مردم و قدرت ایشان چنانچه علیرغم ادعای «میزان رای مردم است» ، حداقل در سه نوبت به صراحت بر ارجحیت رای خود نسبت به آرای مردم تاکید نموده است.
چنین است که امروز هر دو سوی دعوا از سخنان خمینی براهین قوی در تایید ادعاهای خود ارائه مینمایند.
امام خمینی تصویر روشنی از آنچه میخواست نداشت و آقای موسوی هم تصویر روشنی از آنچه میخواهد، ندارد. چرا؟
موسوی(و همفکران وی) تاکنون چهار ابزار مختلف را بعنوان روش اقدام برای مبارزه سیاسی خود اعلام نموده اند. در ابتدا تشکیل حزب، کمی بعدتر تشکیل یک جبهه سیاسی، سپس با رد جبهه، بر تهیه یک منشور جامع التوافق تاکید نموده اند. بتازگی هم آقای بهشتی مشاور ایشان، جنبش را به ایجاد یک شبکه نوید داده اند. تعلل از چیست؟ شاید کنهه دیدگاه های موسوی خود، این امر را برای ما روشن سازند.
قلم نیوز میگوید: موسوی همچنین با تاکید بر ظرفیت‌های قانون اساسی افزود: ما به دنبال آزادی، عدالت و کرامت انسانی هستیم و اینها اهدافی هستند که تحققشان با اجماع و تاکید گسترده و تحول‌آفرین مردم بر چارچوب قانون اساسی و مطالبه‌شان برای اجرای کامل و دقیق آن امکان‌پذیر است. ما باید بدانیم برای آن که تغییر به سمت مطلوب صورت گیرد، اجماعی در مورد چنین چارچوبی جنبه سرنوشت ساز دارد و گرنه وارد یک دوران هرج و مرج خواهیم شد.
اگر آقای موسوی بر قانون اساسی فعلی تاکید دارد باید گفت که ظاهرا» چندان با آن آشنایی ندارد. حد و حدود قدرت مطلقه ولی فقیه را نمیداند. ولی ای که
• اعضای شورای نگهبان را برمیگزیند.
• انتخاب ریاست قوه قضائیه با وی است.
• قوای انتظامی و نظامی تحت فرماندهی اختصاصی ایشان هستند.
• اعضای شورای تشخیص مصلحت نظام را تعیین مینماید.
• ریاست جمهوری منتخب مردم با حکم وی تنفیذ میشود.
• رای او در انتخاب نه تنها وزرا بلکه همکاران دیگر رئیس جمهور لازم الاتباع است.
• صلاحیت کاندیداهای نمایندگی در مجالس خبرگان و شورای اسلامی توسط فقهای شورای نگهبان منتخب وی تعیین میشود.
آقای موسوی؛ این قانون اساسی، قانون اساسی حکومت اسلامی است و وجه جمهوریت تنها بواسطه رودربایستی رهبری انقلاب و مردم در سال 1357 و وجه جهانی انقلاب به آن چسبانده شد. بی دلیل نبود که آقای خاتمی گفته بود با این شرایط رئیس جمهوری یک تدارکاتچی بیشتر نخواهد بود.
شاید آقای موسوی معتقد باشد که قانون اساسی فعلی قانون خوب و کاملی است فقط باید در دست نااهلان نیافتد(آنگونه که امروز افتاده است). اولا» قانونی جامع و کامل است که هیچگاه هیچ گروه و دسته ای نتوانند آنرا مصادره به مطلوب خویش نمایند و از آن به نفع خود سوء استفاده نمایند. ثانیا» به فرض صحت این ادعا و حل مناقشه به نفع جبهه مردم، چه تضمینی وجود دارد که پنج یا ده سال دیگر باز این بازی تکرار نشود و مجددا» خون جوانان این ملت بر زمین نریزد.
اما اگر آقای موسوی به قانون اساسی فعلی با ایجاد اصلاحاتی معتقد است، ضروری است که این اصلاحات و نقطه نظرات ایشان برای طرفدارانشان روشن گردد. شاید گروهی جمهوری اسلامی فعلی را بر جمهوری مورد نظر آقای موسوی ترجیح دادند. شاید نداها، سهراب ها و ده ها جوان رشید دیگر این ملت نخواستند که بیش از این جان خود را برای آنچه که به آن اعتقاد ندارند مایه بگذارند. یا شاید این جمهوری اسلامی مورد نظر ایشان، آنچنان دموکراسی ای را ایجاد نماید که نه تنها هواداران امروزی بلکه حتی طیفی از اصولگرایان را هم با جنبش همراه سازد. آقای موسوی در تبلیغات انتخاباتی خود تاکید نموده بودند که یک اصول گرای اصلاح طلب هستند. اکنون که میرود تا این جنبش بیش از پیش تعمیق یابد و به سرانجام رساندن آن نیازمند هزینه بیشتر است(آنچنان که خود مهندس موسوی هم تاکید دارد)، لازم است ایشان اصولی را که به آن معتقدند روشن سازند تا پایه های جنبش قوام بیشتری یابد. پاسخ به برخی سوالات برای درک بهتری از جمهوری اسلامی مورد نظر ایشان ضروری است. مثلا» در این جمهوری:
• ولایت فقیه چگونه تعیین میشود و دارای چه اختیاراتی است؟
• شورای نگهبان قانون اساسی داریم یا نه و اعضای آن چگونه انتخاب خواهند شد و دارای چه اختیاراتی هستند؟
• سازوکار حاکم بر مدیریت قوه قضائیه چگونه است؟
• آیا در این جمهوری هم جوانان مسلمان زاده ای که به علت عدم اعتقاد، ترک نماز مینمایند، مانند سال 1367 محکوم به اعدام هستند؟
• آیا در این جمهوری هم دختران باکره را در شب پیش از اعدام به عقد پاسداران درخواهند آورد؟
• .. ……………
البته حتما» گروهی خواهند گفت که موسوی هم با این قانون اساسی موافق نیست و خواهان تغییر آن است اما، در شرایط حاضر نمیتواند علنا» چنین چیزی را بیان کند. از دیدگاه ما هم این دلیل قابل قبول است ولی برای پیشبرد صادقانه و واقع بینانه جنبش و احتراز از عواقب سوء بعدی، ضروری است که آقای موسوی و هم اندیشان ایشان(طیف رهبری جنبش سبز) از طریق همفکران خارج از کشور(مثلا» آقای فاتح) دیدگاه های خود را تئوریزه و شفاف سازند.
قطعا» گروهی بر ما خورده خواهند گرفت که طرح چنین مباحثی در این مقطع از جنبش به صلاح نبوده و تنها به تضعیف اتحاد ما و تقویت گروه حاکم منجر خواهد شد حتی شاید به مزدوری حاکمیت متهم شویم. اما تجربه انقلاب 1357 و شواهد موجود ما را بر افتتاح چنین مباحثی مصر ساخته است.
پیش از انقلاب 1357، طرح هرگونه سوالی پیرامون دیدگاه های عملی امام خمینی در رابطه با نحوه اداره آینده کشور، انحراف از هدف اصلی که همانا شکست رژیم شاه بود، خوانده میشد و پاسخ به آن به بعد از پیروزی احاله میگشت. خود خمینی هم که دائما» آینده خود را پرداختن به حوزه و طلبگی عنوان مینمود. بر همین اساس هم با پیروزی انقلاب، زمام امور را به دست سیاستمداران(بازرگان) داد. قبل از پیروزی همه سیاسیون از جبهه ملی گرفته تا مجاهدین خلق و چپگراها خود را موظف به حمایت از خمینی میدانستند. اما پس از پیروزی، شعار جدیدی از سوی حاکمان جدید متولد شد. حزب فقط حزب الله. در حالیکه گروه های مسلحی همچون چریک های فدائی خلق و سازمان مجاهدین خلق در مقاومت مسلحانه 21 بهمن و درهم کوبیدن بقایای رژیم شاه، نقش قابل توجهی داشتند، با قلب موضوع، این نقش به چمران و مجاهدین انقلاب اسلامی نسبت داده شد. درست همانگونه که ابتکار آیت الله منتظری در انتخاب آخرین جمعه ماه رمضان بعنوان روز قدس، بعدها پیشنهاد تاریخی امام خمینی خوانده شد و وی نیز هرگز به این دروغ تاریخی اعتراض نکرد.
بدینترتیب دایره مالکین انقلاب محدود به اکثریت 98درصدی مردم شد و اقلیتی که اتفاقا» از منظر فعالیت سیاسی بیش از نسبت عددی بودند، نادیده گرفته شدند و سپس مطرود و بعدها قلع و قمع. اما داستان به اینجا ختم نشد و این دایره مالکین در هر فرازی تنگ تر و تنگ تر شد و البته در هر نوبت اقلیت به بدترین شیوه ممکن سرکوب گردید. تا جایی که امروز آن دایره اکثریت دیروز تبدیل دایره اقلیتی که مدعی اکثریت است شده و همچنان اصرار بر سرکوب اکثریتی که اقلیت مینامد دارد. با ادامه این روند بزودی شاهد سرکوب اصولگرایانی مانند احمد توکلی، علی لاریجانی، محسن رضایی، علی مطهری و همفکرانشان توسط یاران اصولگراتر خواهیم بود.
ما از تکرار این وقایع در سایه جمهوری اسلامی آقای موسوی میترسیم و خواهان آنیم که دیدگاه های ایشان روشنتر شود، چرا که رگه هایی از همان نوع نگرش را همچنان شاهدیم.
اولا» آقای موسوی به اندازه مسئولیت نخست وزیر، در شکل گیری وقایع و تصمیمات جمهوری اسلامی تا سال 1368 نقش داشته اند و اگر تغییری در دیدگاه هایشان رخ داده است، ما از آن بی اطلاعیم.
ثانیا» فرازهایی از رفتار و گفتار ایشان و همفکرانشان، شائبه هایی را بوجود آورده است. چرا؟
• متنی که توسط قلم نیوز(ارگان رسمی نظرات ایشان) بعنوان گفتگو منتشر شده است، به گواهی تیتر آن ظاهرا» در رد یکی از اتهامات دادگاه اخیر مبنی بر ارتباط جنبش با کشورهای خارجی است. درصورتیکه اصل موضوع، رد شعار استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی است و نه چیز دیگر. اصولا» اگر هدف رد اتهام دادستان بود چرا به اتهامات دیگر پرداخته نشده است؟ اما چرا قلم نیوز برخلاف صداقت ژورنالیستی، تیتر موضوع را چنین انتخاب کرده است؟
• آقای موسوی در قسمتی از بیانات خود، تهدید میکنند که عدم اجماع(توافق بر قانون اساسی و جمهوری اسلامی) ما را وارد دوران هرج و مرج خواهد کرد. ایشان نه تنها دیدگاه های خود را در ابهام نگاه میدارند بلکه هر گونه انحراف از نظراتشان را به بهانه هرج و مرج ممنوع میدارند.
• براساس شنیده ها در برخی از میتینگ های خارج از کشور، رفتار اقلیتی از مرتبطین با جریانات سیاسی نزدیک به ایشان کاملا» انحصارگرایانه و تداعی کننده شعار حزب فقط حزب الله است.
• آقای موسوی در انتهای گفتگویشان فرموده اند که: به‌رغم ادعای مخالفان، این جنبش حق‌طلبانه و معنوی کوچکترین ارتباطی با خارج ندارد و کاملا داخلی است و ملت ما به خوبی نسبت به اهمیت این فاصله‌گذاری با بیگانگان آگاه است و بر اساس تجربیات دویست‌ساله خود نسبت به نیات اجانب با سوءظن برخورد می‌کند. وی همچنین افزود: در حرکت عظیمی که در سراسر جهان از سوی ایرانیان مقیم خارج در دفاع از مردم داخل کشور صورت گرفت، به طور محسوسی این فاصله‌گذاری نمایان بود و جا دارد از همه این هموطنان سپاس‌گزاری و تقدیر شود.
منظور ایشان از این فاصله گذاری چیست؟ آیا مثلا» آمریکائی ها یا انگلیسی ها میخواستند همراه با ایرانیان در تظاهرات شرکت کنند و ایرانیان جلوی ایشان را گرفتند یا اشاره ایشان به گروه هایی چون سلطنت طلبان یا مجاهدین خلق و یا حتی هوادارن جمهوری دموکراتیک است. آنهایی که در این سی سال با پوست و خون خود، ظلم و بیداد جمهوری اسلامی را تحمل نموده و لحظه ای از مبارزه با بیداد این حاکمان نابخرد خستگی احساس ننموده اند و ترجیح بر سکوت و تقیه و پستی دولتی نداشته اند، بخوبی میدانند که بازگشت سلطنت به ایران رویایی دون کیشوت مابانه بیش نیست. همین گونه است خیالات خام سران مجاهدین خلق. اما چه باک که سلطنت طلب را ایرانی بدانیم و از حق او برای داشتن اعتقادات سیاسی مخالف ما حمایت نمائیم. کدام ایرانی تشنه دموکراسی است که امروز از دیدن صحنه های حمله پلیس عراق به اردوگاه اشرف و کشته شدن فرزندان آواره و به غربت نشسته این مرز و بوم، برآشفته نشود؟ آوارگی که ناشی از بیخردی سیاسی هر دو سوی جریان و در یک کلام عدم بلوغ فکری همه ما بود. امروز همه به جز جانیان(چه چپ، چه راست، چه سبز، چه اصولگرا) فرزندان این ملتند و حق دارند سربازان لشکر آزادی باشند. آنانی که منکر این واقعیتند یا عظمت و بزرگی ملت ایران را نمی شناسند و شرایط تاریخی امروز را درک نکرده اند یا همچنان در فضای حزب فقط حزب الله می اندیشند.
اکنون که آقای موسوی بر جمهوری اسلامی و حرکت در چارچوب قانون اساسی تاکیدی مجدد نموده اند، لازم است از طریق مرتبطین حاضر در خارج از ایران، مواضع و دیدگاه های جمهوری اسلامی موعود خود را روشن سازند. آیا این جمهوری حضور دیدگاه هایی همچون شیرین عبادی، محسن سازگارا، اکبر گنجی یا محسن مخملباف با دیدگاه های رادیکال اخیرا» بیان شده اش را تحمل دارد یا اینان همچنان پس از پیروزی جنبش باید در فکر ماوا و منزلی برای خود در غرب باشند؟
آیا همچنان حکومت سلطنت طلب را یک برانداز و کافر خواهد پنداشت؟ آیا همچنان فیل ما از مورچه ای خواهد ترسید؟
مجاهدین خلق همچنان محارب و خائن باقی خواهند ماند یا مام میهن به هواداران آزاد اندیش ایشان که سال ها پیش از ما و شما بر ظلم این حکومت با خون همرزمان خود شهادت دادند، خوش آمد خواهد گفت.
در یک کلام، ما ایرانی میخواهیم متعلق به همه ایرانیان. ما جایگاه به حق خود را در رشد و توسعه جهان خواستاریم.
ندای جوان – 12 مرداد 1388

برچسب‌ها:

بیان دیدگاه