Posts Tagged ‘جنبش سبز ایران- دموکراسی- برنامه ریزی’

سازماندهی یک جنبش اجتماعی- استراتژی – 4 –

سپتامبر 3, 2009

سازماندهی یک جنبش اجتماعی – استراتژی -4 –
در تحقیقی برای استراتژی بیش از 200 تعریف یافت شده بود و ما اینجا یکی از ساده ترین های آنها را برمیگزینیم:
«استراتژی انتخاب بهینه ترین و موثرترین روش برای دست یابی به هدف با توجه به منابع در اختیار و شرایط دورنی و بیرونی است.»
در اینجا مفاهیم بهینه ترین و موثرترین را میتوان مترادف کم هزینه ترین، سریعترین و یا حتی آسانترین در نظر گرفت. بدیهی است که دستیابی به اهداف را میتوان از طرق مختلف محقق ساخت اما در دنیای پرتلاطم و رقابتمند امروزین، برای حفظ و بقای سازمان نیازمند انتخاب بهترین ها هستیم والا نه تنها داشتن سهم از بازار یا انجام بدرستی مسئولیت ها بلکه هستی سازمانی با خطر اضمحلال مواجه خواهد بود. برای تشریح بهتر موضوع مثالهایی را مورد بررسی قرار میدهیم.
فرض کنید که شما تولیدکننده گوشی موبایل هستید و میخواهید وارد بازار ایران و افغانستان بشوید. تاکید شما بر آنچه که به بازار هر یک از این دو کشور عرضه میکنید و تبلیغاتی که پیرامون محصولاتتان در این دو کشور خواهید نمود باید با یکدیگر تفاوت داشته باشند. در ایران با مردمی که نسبتا» پولدارترند، جوان هستند و در مصرف به نوآوری گرایش دارند مواجه هستید. پس تاکید بر ارائه نسل های جدید گوشی و امکانات جدید آنها میتواند بر افزایش فروش تاثیر مثبت بیشتری داشته باشد. اما در مقابل در افغانستان، قشر عظیمی از مصرف کنندگان دارای توان مالی اندک هستند و باید بر ارزانی محصولات ارائه شده در آنجا تاکید نمود. این که برای ورود به یک بازار و توسعه سهم بازار از چه شیوه هایی استفاده نمائیم، استراتژی بازار ما خواهد بود. واضح است که انتخاب برعکس هر یک از این دو استراتژی به عدم موفقیت ما در بازار مربوطه منجر خواهد شد.
در مورد سازمانهای دولتی و غیرانتفاعی هم چنین است. برای مثال به استراتژی سازمان تربیت بدنی در زمینه ورزش توجه فرمائید. نگرش و استراتژی این سازمان سال هاست که فقط در زمینه قهرمان پروری متمرکز است. در واقع از آنجائیکه حاکمیت براساس یک تحلیل غلط تصور میکند، کسب مقام در مسابقات جهانی از یک سو مبین پیشرفت جامعه ایرانی و از سوی دیگر رضایتمندی جوانان است، بجای تمرکز و ارتقای ورزش همگانی بر تزریق ناقص بودجه در زمینه ورزش قهرمانی پرداخته است. به همین دلیل است که غالبا» قهرمانان ملی ما بدون موفقیت های آنچنانی بیش از همسانان شان در دیگر کشورها عضویت تیم های ملی را با خود یدک میکشند و معمولا» با یک آسیب دیدگی جدی یا شکست سرافکنانه مجبور به ترک صحنه هستند. در صورتیکه اگر استراتژی سازمان تربیت بدنی به درستی بر توسعه ورزش همگانی متمرکز شده بود، بجای تک ستاره ها ما همواره کهکشانی از ستاره ها را در دسترس داشتیم و رتبه های ورزشی مان همپایه با کشورهایی که حتی نصف ما جمعیت و ثروت ملی هم ندارند نمی بود.
در مورد جنبشهای سیاسی و اجتماعی هم استراتژی جنبش نقش کلیدی در کیفیت و زمان پیروزی دارد. اشتباه در انتخاب استراتژی میتواند به قیمت جان انسان ها و تلاشی جنبش منجر گردد. برای مثال به چند مورد از تجربیات سیاسی کشور میپردازیم:
• بنی صدر با تکیه بر حجم بالای آرای انتخاباتی خود، قدرت روحانیت مخالف و نفوذ ایشان در آیت الله خمینی را کمتر از واقعیت ارزیابی میکند و استراتژی خود را مقابله سرسختانه با روحانیت برمیگزیند. اشتباه در درک درست شرایط منجر به انتخاب استراتژی غلط و مالا» شکست میگردد.
• سازمان مجاهدین خلق نیز با درکی اشتباه از شرایط، استراتژی مقابله مسلحانه را برمیگزیند و بهترین بهانه را برای جناح های تندروی حاکمیت برای قتل عام هواداران در اختیار ایشان قرار میدهد.
• آیت الله منتظری در پی اعتراضات مکرر پیرامون جنایات رژیم در زندان ها از یک قدمی قدرت به حصر خانگی میرود. او اگر اندکی مدارا کرده بود، بزودی با مرگ خمینی، مالک الرقاب بی چون و چرای قدرت در کشور بود. اما چرا چنین کرد؟ آیا او اهداف و مسئولیت های شرعی را مقدم بر اهداف سیاسی میپنداشت یا برآورد اشتباه از شرایط منجر به خلع او از قائم مقامی رهبر گشت. امروز او از نظر سیاسی بظاهر شکست خورده است ولی از دیدگاه تعهدات شرعی و مسئولیت های انسانی قطعا» یک پیروز محسوب میگردد.
• در مقابل؛ استراتژی اصلاح طلبان در انتخابات دوره های هفتم و دهم ریاست جمهوری که بر تغییر شرایط و مقابله با طیف تمامیت خواه بود به جهت اقبال عمومی و حمایتی که مردم از ایشان کردند در زمره استراتژی های بدرستی انتخاب شده قرار میگیرند.
اما چگونه میتوان استراتژی درست را انتخاب نمود؟
در علم مدیریت روش های گوناگونی را برای این مهم تدوین نموده اند. ولی اغلب این روش ها در فضای اقتصادی و دنیای رقابتی کاربرد دارند. حتی کاربرد برخی روش ها برای سازمان های غیر رقابتی با محدودیتهایی مواجه است. شاید در حیطه جنبش های اجتماعی، روش توانایی ها، ضعف ها، فرصتها و تهدیدها(SWOT) کاربردی ترین روش در دسترس باشد. در این روش جنبش از دو منظر داخلی(توانایی ها و ضعفها) و خارجی(فرصتها و تهدیدها) ارزیابی شده و تعامل آن ها با یکدیگر بررسی میگردند. حاصل این تعامل، ابداع یا گزینش استراتژی ها خواهد بود.
همانگونه که ملاحظه میشود، شناخت درست و واقع بینانه شرایط داخلی و خارجی یکی از دو وجه این مهم است. اما در شناسایی توانایی ها، ضعف ها، فرصت ها و تهدیدها باید توجه داشت که تنها آن گروه از چهار خصیصه برای ما مهم هستند که در رابطه و موثر بر ماموریت و هدف جنبش باشند. شاید بتوان به سادگی فهرستی از توانایی ها و ضعف های(همینطور فرصتها و ضعفها) جنبش را به سرعت تنظیم نمود ولی باید توجه نمود که:
• اولا»، این فهرست در چارچوب و مرتبط با اهداف و ماموریت جنبش باشد.
• ثانیا»، چون این یک جنبش اجتماعی است، اجماع عمومی بر سر مفاهیم و تعاریف ارائه شده وجود داشته باشد و یا ایجاد گردد. برای مثال اگر میان مفهوم دموکراسی از دیدگاه مهندس موسوی و خانم شیرین عبادی تفاوت وجود دارد، بنابراین ممکن است از دید یکی از این بزرگواران پدیده ای تهدیدی برای دموکراسی باشد و از دید دیگری نه.
از دیدگاه ما توانایی های زیر را میتوان برای جنبش نام برد. اما تاکید داریم که این فهرست باید توسط اندیشمندان و فعالان جنبش حتک و اصلاح شده و زوایای آن برای دستیابی به اجماع عمومی مورد بحث واقع گردند.
• حمایت عمومی، تصور بر این است که اکثریت نسبی جمعیت کشور از رسا(اگر چه نه علنی) حمایت مینمایند.
• حمایت نخبگان، به اذعان خود رژیم اکثریت نخبگان و اقشار تحصیلکرده کشور، حامی رسا هستند.
• حمایت جوانان و دانشجویان، که خواهان تعیین آزادانه سرنوشت خود هستند.
• حمایت یکپارچه هم میهنان خارج از کشور
• حمایت برخی از مراجع دینی
• تسلط بر فضای مجازی(اینترنت)
• حمایت جمعی از صاحب منصبان قبلی و فعلی نظام از جنبش، مانند هاشمی رفسنجانی
در مورد ضعف ها میتوان چنین گفت:
• ضعف رهبری جنبش(در این مورد بزودی مقاله ای را تحت عنوان صلاحیت رهبری منتشر خواهیم کرد)
• فقدان سازماندهی
• تمایلات گروهی
• فقدان قدرت نظامی
• فقدان رسانه عمومی
فرصت ها را میتوان شامل:
• حمایت مردمی جهانی از جنبش سبز مردم ایران و مظلومیت ایرانیان
• افشای چهره جنایت کار رژیم در مظهر جهانیان
• رکود اقتصادی
• نادانی و ناتوانی احمدی نژاد و دولتش
• تصمیمات و اقدامات اشتباه و مکرر حاکمیت در مواجه با تظاهرکنندگان، زندانیان و سیاسیون
• معضل انرژی هسته ای
• وجود طیف واقع بین تر در میان اصول گرایان
• عدم جانبداری مراجع دینی مانند آیت الله سیستانی از حاکمیت
• بازگشایی قریب الوقوع دانشگاه ها
و اما تهدیدها:
• دستگیری سران جنبش
• افزایش دستگیری ها و خفقان بیشتر توسط حکومت
• مصالحه کشورهای غربی با حکومت بر سر انرژی هسته ای
• افزایش بهای نفت
شما نیز حتما» میتوانید بر لیست فوق بیافزایید. اکنون بعنوان نمونه، برخی از موارد فوق را در کنار هم بررسی نموده و استراتژی مناسب را تعیین میکنیم:
استراتژی نمونه پیشنهادی 1 –
• توانایی – حمایت یکپارچه هم میهنان خارج از کشور
• فرصت – حمایت مردمی جهانی از جنبش سبز مردم ایران و مظلومیت ایرانیان
• فرصت – افشای چهره جنایت کار رژیم در مظهر جهانیان
• تهدید – مصالحه کشورهای غربی با حکومت بر سر انرژی هسته ای
استراتژی پیشنهادی – هم میهنان خارج از کشور باید به کار تبلیغی در این زمینه بپردازند. تاکید باید بر این واقعیت باشد که رژیمی که به جوانان و هموطنان خودش رحم ننموده و آنها را در زندان ها و زیر انواع شکنجه، جنایتکارانه به قتل میرساند، صلاحیت دستیابی به انرژی هسته ای(و سلاح هسته ای) را ندارد. برای اطمینان از عدم دستیابی ایران به سلاح های هسته ای، باید در ایران حکومتی دموکراتیک مستقر گردد و در این راستا حکومت ایران باید برای رعایت حقوق بشر تحت فشار قرار گیرد. افکار عمومی کشورهای غربی باید برای مقابله با سازش حکومت ها با کودتاچیان تهییج گردند.
استراتژی نمونه پیشنهادی 2 –
• توانایی – حمایت نخبگان، به اذعان خود رژیم اکثریت نخبگان و اقشار تحصیلکرده کشور، حامی رسا هستند.
• توانایی – حمایت یکپارچه هم میهنان خارج از کشور
• توانایی – حمایت برخی از مراجع دینی
• ضعف ها – ضعف رهبری جنبش
• تهدیدها – دستگیری سران جنبش
استراتژی پیشنهادی – رهبری های مضاعف و جدیدی برای جنبش(خصوصا» در خارج از کشور) ایجاد گردد تا هم رهبری حاضر در کشور کمتر زیر فشار قرار گیرد و هم اگر حکومت آسیبی به ایشان وارد نمود، جنبش آسیب کمتری ببیند.

همانگونه که پیشتر اشاره شد، ارزیابی واقع بینانه و اجماع بر سر آن درانتخاب استراتژی ها و حمایت جنبش از آنها اهمیت زیادی دارد. برای مثال سکوتی که بر رفتار رهبران جنبش(موسوی و خاتمی) حاکم است شائبه مذاکره ایشان با سران جبهه مقابل را در ذهن ایجاد مینماید. البته مذاکره به خودی خود امری پسندیده و ضروری است و میتوان از تعامل میان برخی از توانایی ها(حمایت های مختلف از جنبش) و فرصت ها(ناتوانی و اشتباهات دولت و وجود طیف واقع گرا در میان اصول گرایان) به این استراتژی رسید. اما در شرایطی که فعالیت رهبران جنبش (اگر)فقط به این استراتژی محدود گردد، پاسخ به دو سوال حائز اهمیت خواهد بود:
1. آیا نقش و توانایی طیف واقع گرای اصولگرایان در تصحیح مسیر حاکمیت بیش از اندازه موثر در نظر گرفته نشده است؟
2. آیا همه فعالان جنبش در این زمینه به اجماع رسیده اند؟
اگر موضوع مذاکره در بالا درست باشد(که حتما» وجود دارد ولی شدت و سطح آن قابل بحث است)، در این صورت مضرات عدم اطلاع رسانی آن، در صورت شکست، آسیب های جدی به جایگاه رهبری و وحدت درون جنبش خواهد رساند.
در یک حرکت سیاسی بلوغ یافته، آحاد آن بر استراتژی ها و سیاست های جنبش اشراف داشته و هیچ موضوعی از دید اعضا مخفی نیست. در واقع همین سطح از آگاهی و اشراف اعضا بر جزئیات امور است که جنبش را در مقابل آفت های آن واکسینه مینماید و این یک ضرورت است.

در جریان جنبش حاضر غالبا» بر پرهیز از خشونت بعنوان استراتژی اصلی جنبش تاکید میگردد. دلیل عنوان شده از سوی طرفداران این انتخاب، تسلط حاکمیت بر امکانات نظامی و تفوق وی در این جبهه است. غالبا» ذکر میگردد که در صورت توسل جنبش به روش های قهرآمیز، این امر به بهانه ای برای سرکوب خشن تر توسط حاکمیت تبدیل خواهد شد. البته این استدلالی منطقی است اما برای گزینش استراتژی خشونت پرهیز، دلیلی جامع و کامل نیست.
پیشتر گفتیم که انتخاب استراتژی ها باید در چارچوب توانایی های سازمان و برای رسیدن به اهداف آن صورت پذیرد. تولید کننده موبایلی که اصولا» توانایی نوآوری ندارد، نباید محور استراتژی فروش و تبلیغات خود را بر نوآوری در محصولات قرار دهد.
گزینش استراتژی خشونت پرهیز ممکن است به کاهش یا حذف رفتار خشونت آمیز از سوی حاکمان منجر گردد اما آیا نهایتا» ما را بنحوی موثر به اهداف جنبش نزدیک خواهد کرد؟ اگر در عین بهره گیری از این استراتژی، توانایی بکارگیری تاکتیک های متناسب با آن را نداشته باشیم، این انتخاب را باید به چالش بیشتری کشید.
در نگاهی دیگر، اگر دستیابی به اهداف استراتژی های جزء و پیاده سازی تاکتیک ها در سایه استراتژی کلی خشونت پرهیز، ممکن تر است، میتوان بر آن تاکید نمود والا باید استراتژی های دیگر را ارزیابی کرد.